مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نتيجه
پيروى از امام عليه السلام
آن وقت، يك
جمله خيلى عميق است و آن جمله اين است كه مى فرمايد: «و قد اتتنى كتبكم و قدمت على
رسلكم ببيعتكم... فان اتممتم على بيعتكم تصيبوا رشدكم ». (7) گفت
نامه ها به من نوشتيد و مرا وعده گرفتيد. آمدم، اگر با وفا باشيد به سعادت خواهيد
رسيد. آن وقت سعادت [ چيست ] ؟ سعادت همان است كه الان شما در انقلاب اسلامى داريد
(و انشاءالله بيش از اين به آن ست خواهيد يافت). آن جمله اين است كه به سعادت
مى رسيد. حضرت مى فرمايد: «فانا الحسين بن على ابن فاطمة بنت رسول الله نفسى مع
انفسكم و اهلى مع اهليكم ». (8) تمام همين است، مى گويد: من پسر
فاطمه ام. پسر پيغمبر، اگر كمك كنيد حكومت به دستم بيايد من حاكم مردمى هستم مثل
حكومت پيغمبر. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشاء
مى آمد داخل مسجد و ميان مردم نماز مى خواند، رئيس مملكت هم بود اميرالمؤمنين
عليه السلام رئيس مملكت بود
زانو به زانو با فقرا، ضعفاء و مستضعفين مى نشست.

على
دربار نداشت، وزير دربار نداشت. خانم اميرالمؤمنين را ملكه نمى گفتند. دختر على
زينب را شاهدخت نمى گفتند. على در بين مردم، به گفته يك سرباز: «على فينا كاحد
منا» على مثل يكى از ما بود، برادروار مى آمد و زانو به زانو مى نشست، امام حسين
عليه السلام مى گويد: اگر كمك كرديد «نفسى مع انفسكم » من با شما هستم و اهل بيت
من با اهل بيت شما ،زن و بچه من هم مثل زن و بچه شما. اين حكومت اسلامى است; زينب
با زنها در مسجد، امام حسين عليه السلام با مردها در مسجد و در جامعه; ملاقات اين
قدر آسان است; بعد به مردم يعنى به همان لشگر حر گفت اگر موافقت كرديد به سعادت
مى رسيد اما اگر موافقت نكرديد ;
«و ان لم تفعلوا و نقضتم عهدكم و خلفتم بيعتى من
اعناقكم فلعمرى ما هى منكم بنكر» . گفت اگر بيعت را شكستيد و از من تخلف كرديد و
اين كار هم از شما [ مردم كوفه ] بعيد نيست، چرا؟ براى اينكه گفت: «فلعمرى ما هى
منكم بنكر لقد فعلتموها بابى و اخى و ابن عمى مسلم » (9) شما عهد على
را شكستيد. عهد برادرم حسن را شكستيد. عهد مسلم را هم شكستيد. عجيب نيست اگر عهد
من را هم بشكنيد. اما اگر شكستيد من باز دنبال هدف خود مى روم يزيد نبايد بر
مسلمين حكومت كند ولو به قيمت قطعه قطعه شدن من و يارانم و شيرخواره ام باشد! اين
هدف حسين عليه السلام است.

نتيجه
اعراض از امام عليه السلام
حال، اگر
آن مردم امام حسين عليه السلام را يارى نكردند. چه شد؟ امام حسين عليه السلام كشته
شد، مصائب ديد. بلايا ديد. زن و بچه هم مصائب بسيار ديدند، اينها به قدرى قوى و
توانا بودند كه با تمام اين مصائب تكان نخوردند يكى از مواقع و مواردى كه امام
حسين عليه السلام آتيه مردم را گفت فرمود:
«والله
لا يدعونى حتى يستخرجوا هذه العلقة من جوفى » . گفت اى بى وفاها، اى بى صفاها من
مى دانم كه از من دست بر نمى داريد تا لخته خون قلب مرا بيرون بكشيد، يعنى مرا بكشيد، من مى دانم شما اين كار را
مى كنيد: اما «فاذا فعلوا سلط الله عليهم من يذلهم حتى يكونوا اذل فرق الامم » . (10) گفت مرا مى كشيد ولى كشتن من
براى شما ارزان تمام نخواهد شد. به هوش باشيد كه حكومت ظالمى خواهد آمد پدرى از شما در آورد و دمارى از روزگار شما بر آورد كه بيچاره
شويد! همين طور هم شد. آنان كه حسين عليه السلام را يارى نكردند خودشان را كوبيدند.

«حجاج بن يوسف » استاندار
عبدالملك مروان ده هزار زندانى دارد. زندانش عمارت دارد؟ نه. سقف دارد؟ نه. يك زمين بياض. مثلا 20 هزار 25هزار مترى را
برداشته ديوار كشيده كه يك در دارد جلو زندان هم اتاق نگهبان است. به اين ده هزار زندانى خبر رسيد كه حجاج بن يوسف
مى خواهد از آنجا عبور كند. اين زندانيان گفتند.آقا ما كه اينجا پوسيديم. آفتاب داغ، شب هاى سرد، اينكه زندگى نيست، يك فريادى
كنيم اينها (اين نتيجه قتل حسين عليه السلام است) آمدند پشت در و به زندانبان گفتند مى خواهيم فرياد كنيم. گفت: نخير،
ولى اينها اعتنا نكردند. حجاج رسيد ده هزار جمعيت پياپى فرياد زدند. حجاج عنان كشيد: چه خبر است؟ گفتند: ده هزار زندانى زير
آفتاب دارند التماس مى كنند. حجاج جلوى در زندان رفت و گفت:

در را باز كنيد. در را باز كردند خوب توجه كنيد، اگر
انقلاب بشكند، خداى ناخواسته امريكا گروهى را بر شما مسلط مى كند كه شايد از حجاج بن يوسف هم بدتر باشد، اين را بهوش باشيد!
حجاج گفت در را باز كنيد. در را باز كردند. مى دانيد چه گفت؟ يك آيه اى است در قرآن كه وقتى جهنمى ها آه و ناله مى كنند
فرشتگان مى گويند: «اخسئوا فيها و لاتكلمون » . اخسا يعنى چخ. ما به سگ مى گوييم چخ(دور شو) آقا در را كه باز كردند حجاج همين طور
كه سوار بود و اين زندانيان دست ها را تكان مى دادند گفت: «اخسئوا فيها ولاتكلمون » چخ، ساكت شويد و حرف نزنيد. چرا؟ اگر
آن روز نداى حسين عليه السلام را گوش كرده بودند به اينجا نمى رسيدند وقتى گفت «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله » و
اينها گوش نكردند بازى در آوردند، حالا جوابش چخ است جوابش خفه شويد توى زندان بمانيد است.







7- همان

8- همان

9- طبرى، ج
7، ص 300، كامل ابن اثير، ج 3، ص 280، با اندكى تفاوت در نسخه ها

10- ارشاد،
مفيد، ص 223، ابن عساكر، ص 211، بااندكى تفاوت در نسخه ها

/ 92