: يزيد به زمان ولايتعهدى , با اين كه همه نوع وسايل شهوترانى و كامجويى و كامروايى از قبيل پول , مقام , كنيزان رقاصه و... در اختيار داشت , چشم ناپاك و هرزه اش رابه بانوى شوهردار عفيفى دوخته بود. پدرش معاويه به جاى اين كه در برابر اين رفتار زشت و ننگين عكس العمل كوبنده اى نشان دهد, با حيله گرى و دروغ پردازى و فريبكارى , مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاكدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بكشاند. حسين بن على (ع) از قضيه باخبر شد, در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يكى از قوانين اسلام, زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاكيزهاى قطع نمود و با اين كار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقهمندى خودرا به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و اين رفتار داستانى شد كه در مفاخر آل على (ع) و دناءت و ستمگرى بنى اميه , براى هميشه در تاريخ به يادگارماند.( 33 ) علائلى در كتاب سمو المعنى مينويسد: ما در تاريخ انسان به مردان بزرگى برخورد ميكنيم كه هر كدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خويش را جهانگير ساخته اند, يكى در شجاعت , ديگرى در زهد, آن ديگرى در سخاوت , و... اما شكوه و بزرگى امام حسين (ع) حجم عظيمى است كه ابعادبينه ايتش هر يك مشخص كننده يك عظمت فراز تاريخ است, گويا او جامع همه والاييها و فرازمنديها است .( 34 )آرى, مردى كه وارث بيكرانگى نبوت محمدى است, مردى كه وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع) است و وارث جلال و درخشندگى فضيلت مادرى چون حضرت فاطمه (س) است , چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاى خدايى نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم . امام حسين (ع) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگمرد تاريخ را براى ما مجسم ميسازد, بلكه او با همه خويشتن, آيينه تمامنماى فضيلتها, بزرگ منشي ها, فداكاريها, جانبازيها, خدا خواهي ها وخداجويي ها ميباشد, او به تنهايى ميتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش , معنويت و فضيلت هاى انسان را ارجمند نمود.
(30 ) سوره نحل , آيه 22. (31 ) تفسير عياشى , ج 2, ص
257. (32 ) مناقب , ج 2, ص 222. (33 ) الامامة والسياسة , ج 1, ص 253 به بعد. (34 ) از كتاب سمو المعنى , ص 104 به بعد, نقل به معنى شده است