زيج , لفظى است معرب , اصل آن فارسى , كه بنابر قول بعضى از([ زيك]) به معناى تارهايى كه استادان نقش بند , نقش جامه هايى را كه بافند , بدانها بندند , و بنابر قول بعضى ديگر از([ زه]) به معناى ابريشم و روده تابيده كه از آن غربال و وتر كمان تيراندازى و وتر كمان حلاجى و ديگر چيزها سازند , گرفته شده است . استاد حسن زاده در نكته 485 هزار و يك نكته آورده است كه زيج([ معرب است يا از([ زيگ]) يا از([ زة]) . معرب از([ زيگ]) را عبدالله بن محمد مخاطب به مهارتخان در آغاز تسهيل زيج محمد شاهى آورده است . . . و معرب از ([ زه]) را ابوريحان بيرونى در مقاله سوم از قانون مسعودى]) . در هر صورت , ظاهرا فارسى زيج به معناى ريسمان يا تار بوده و بعد تدريجا بر سبيل توسع , بر تارهاى متوازى پارچه كه پود در ميان آنها بافته مى شود و سپس بر تارهايى كه نقاشان نقش جامه ها را بدانها بندند و جامه بافان را قانون و دستورى است در جامه يافتن , و بالاخرة به خاطر تشابه صورى و معنوى موجود بين تارهاى ياد شده و جداول كتابى كه منجمان , احوال و اوضاع نجوم و افلاك را از آنها معلوم كنند , بر كتاب مشتمل بر جداول مزبور اطلاق شده است . بنابر اين زيج در اصطلاح منجمان نام كتابى است كه آنچه در رصدخانه از مقادير حركات كواكب و اطوال و عروض و تعديلات و ديگر امور مربوطه به فن هيأت و نجوم تحصيل كرده اند , در آن ضبط مى نمايند و براى منجمان بعدى به منزله