صورتک - لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) - نسخه متنی

مهدی سهیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













صورتک


به روشنايي سيماي من نگاه کن

به جان دوست دلم چون شبان
تاريکست

به موج خنده ي تلخم فروغ شادي نيست

که اين نشاط به سر حد گريه نزديکست

مبين به ظاهر آرام و شادمانه ي من

که بافريب ز شب آفتاب ساخته ام

به خنده ام منگر با تو راست
مي گويم

براي چهره ي گريان نقاب ساخته ام

ز آفتاب رخ روشنم فريب مخور

سپهر خاطر من ابرو ديده و بارانيست

ز روح من کويرست در دو روزه ي
عمر

اگر گلي به در آيد گل پشيمانيست

نگاه من به نگاهت بهار مي بارد

ولي وراي دو چشمم هزار پاييز ست

به خنده هاي دروغين من اميد مبند

بدان که جام وجودم ز گريه
لبرزست

سکوت مي کسدم خنده روي خاموشم

ولي به خلوت من هر نگاه فريادست

به چهره صورتکي شادمانه برزده ام

بدين فريب گمان ني بري دلم
شادست

مرا فريب مده

تو نيز چون مني اي دوست اي
هميشه غريب

که با خزان زدگي چهره ات گلستانست

اگر صورتک از روي خويش برداري

به روشني پيداست

که فصل عمر تو هم روز و شب زمستان
است




/ 112