بيا اي سفر کرده بيا سوي من و شاد بيا هر زماني که غمم در دلت افتاد بيا عمر چون برگ خزانست و اجل همچو نسيم فرصتي نيست شتابي کن و چون باد بيا جان شيرين مني تا ز لحد برخيزم پايکوبان به سر تربت فرهاد بيا