سينه ي مرداب - لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) - نسخه متنی

مهدی سهیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













سينه ي مرداب

بنازم چشم آن عاشق که مست
خواب نيست

جان فداي آن دل روشن که در وي
تاب نيست

نقش زيباي جواني را شبي ديدم
به خواب

از غم او ديگرم در چشم گريان
خواب نيست

آن شبي کز ماه و اختر بزم گيتي
روشنست

ديده را بر هم منه هر شب
مهتاب نيست

تا که سنگ قتنه مي بارد ز سقف آسمان

هيچ کنجي امن تر از خلوت احباب
نيست

پا بنه بر موج و از هنگامه ي طوفان
نترس

دل به دريا زن صدف در سينه ي مرداب
نيست

از کتاب آفرينش عمر ما يک باب
بود

ليک فصل خاطر آسوده در اين باب نيست

مردمان بسيار ديدم مردمي کمياب بود

ور نه شيطان سيرت آدم نما کمياب نيست

پير ما مي گفت درياها فزون از خاک ماست

از چه ميگويي که نقش زندگي بر آب نيست




/ 112