سگ آبادي ديگر - آواز خاک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آواز خاک - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













سگ آبادي ديگر

در شب ساحلي شکاک

شب تعقيب

پنجره ها را

باد

برگ مي زد

بوي گل مي آيد

هوم

بوي گل مي آيد شايد گلداني

از هجوم من

در پنجره اي

ايمن مانده است

باني اين هوس ناميمون کيست ؟

شهر را ويران خواهم کرد

و درختان را چون سربازان منهزمي

پاي در ماسه به اردوگاه اسارت مي تاراند

منم

مي انديشم در پنجره بي فانوس

کز خفاياي شبي اينگونه مست و عبوس

چه هيولايي سر خواهد زد ؟

يورش خفاشان دخمه ظلمت را

چه پرستويي محراب به سقفي خواهد بست ؟

صبحدم ورد کدامين مرغ عاشق

ياس ها را از خواب بر خواهد انگيخت؟

شب چسان قافله زوار خسته پروانه

نيت لمس ضريح آتش را

راه در بقعه فانوس شهادت خواهد برد ؟

يا چه آوار شفق ها در حاشيه مشتعل شب

که فروخواهد ريخت

روي قايق هاي غافل صيادان

چه فلق هاي کبوتر

چه کبوترهاي پاک فلق ها

نتکانده پر

از غبار رخوت کاريز سياهي

که به خون خواهند آغشت در آفاق سحرگاهي

شب شکاک ساحل

گويي اشباحي موذي را با امواج به خشکي مي
ريخت

باد مصروع جنوبي

سگ بي صاحب آبادي ديگر

به نيازي شوم

شن نمناک کپر هاي پوشالي بومي ها را

بو مي کرد

دست خونين خسوفي آرام

ماه را

رخ و کبود

از کرن اسکله مي آيخت








/ 47