باغ هاي ديگر - آواز خاک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آواز خاک - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













باغ هاي ديگر

در عمق پاک تنگه ديزاشکن

نجواگران غارنشين پير

از زوزه مهيب هيولايي آهنين

دويانه گشته اند

و کوه با تمام درختانش

بيد و بلوط و بادام امروز

ياد آور ترنم سم ها و سنگ هاست

با سنگ سنگ تنگه حسرت سنگر شدن

و اندوه انژاس صفير تفنگهاست

اينجا چه قوچ فربهي از من در غلطيد

آنجا چه پازني

روزي که شيرخان سردار ياغيان

از تار و مار قافله ها بازگشته بود

اينجا چه شعله هاي بلندي

شب کوه را مشبک مي کرد

با شاخه شاخه جنگل بيد و بلوط و بن

آواز خشکسالي پرواز و نغمه است

ديگر پرنده ها

شبهاي پر ستاره

مهتاب را به زمزمه پاسخ نمي دهند

و کوليان خسته پاي اجاق ها

آهنگ جاودانه مس سر نمي دهند

تا آسياب تنگه قافله گندم

سنگين و خسته سربالايي را

از قريه هاي نزديک

در گرگ و ميش صبح نميايد

در عمق شاخه هاي بلوط

ديگر پلنگ ماده نمي زايد

و گرگ عاشق از گله انبوه

ميشي براي ماده بيمارش

ديگر نمي ربايد

گفتند : نهر دره ديزاشکن را

از چشمه سوي باغ دکلهاي نفت

کج کرده اند

و جاده هاي قافله رو را

کوبيده اند زير سم اسبهاي سرب

و کبک هاي چابک خوشبانگ را

به دره هاي غربت پرواز داده اند

نجواگران غارنشين گفتند

اينک به جاي قافله هاي قماش

از چاشتبند يکدگر

خرماي خشک و پاره ناني

با حيله مي ربايند

در خطه کبود افق ديدم

نجواگران گرسنه غار

بيل بلند و توبره اي بر پشت

با فعله هاي ديگر

در امتداد جاده نيلي

آزرده مي روند سر کار

افسوس و آه

گفتم

يک روسپي ديگر

دوشيزگي ربوده شد از کوه زادگاه








/ 47