تاک - آواز خاک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آواز خاک - نسخه متنی

منوچهر آتشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













تاک

اي تاک

بيهوده تاب سرسخت

ناپاک زاي پاک

خود را نگاه مي کني آيا

در آبهاي سبز

که ديگر نيست ؟

خود را

که قرنهاست

از ياد ابرهاي سبکتاب رفته اي ؟

خود را

سبز بلند بالغ انبوه

کز آسمان آينه آب رفتهاي ؟

پاک آفرين ناپاک

اي تاک

شايد کنون به خلسه روييدني بطئي

روياي جام هاي لبالب را

با ريشه هاي سوخته نشخوار مي کني

انگورهاي سبز و درشت و زلال را

بر استران کنده خود بار مي کني ؟

در هايهوي ميکده خوابهاي تو

شايد

اکنون کبوتران سپيد پياله ها

از چاه شيشه ها

پرواز مي کنند

انديشه هاي خسته مردان بي پناه

در سنگلاخ گردنه غربت و غرور

تا قله هاي فتح

تا قله هاي مفتوح

تا غرفه هاي وصل

ره باز مي کنند

مهجور باغ ها ! مطورد خاک

اي تن به داربست افسانههاي کهنه سپرده

غافل که داربست تو تاکي است مرده

اي تاک

اينجا يقين خاک

درياچه بزرگ سرابست

و شک آسمان

خورشيد سرد خفته در آب است

اي جفت جوي غمناک

اي تاک

دل خوش مکن به هلهله آبهاي دور

باران مگير برق پر زنبور

از عمق خشکسار زمان از انحناي عمر زمين

شب سرد و بي هياهو جاريست

و در اجاق مردک هيزم فروش

هيزم نيست

با خسته تر ز خويشي پيچان هراسناک

از خويشتن گريزان

اي تاک

شب ساکت است و سنگين

با زوزه شکستن خود بشکن اين سکوت

وان داستان کهنه مکرر کن

فرجام تاک تنها تابوت








/ 47