من از جنوب
من از جنوب چشمهعطشمن از جنوب ماسه مارمن از جنوب
جنگل دکل من از جنوب باغ ساکت
خليج من از جنوب جنگل بزرگ
آفتاب آمدم من از جنوب تشنه زي
شمال آب آمدم کنون بيا مراببين پدر
بيا مرا ببين
کنار جنگل بلند آب چگونه تشنه مانده ام
چگونه رخ فشرده ام
به ساقه هاي ديرتاب نور در اشتياق ذره اي عطش
پدر بيا! ببين
چگونه من سوي سراب
آمدم