رسيدن اسكندر به عرض جنوب و ده سرپرستان - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسيدن اسكندر به عرض جنوب و ده سرپرستان





  • جداگانه در روغن هر خمى
    پس سى چهل روز يا بيشتر
    سرى بودى از مغز و از پى تهى
    نهادندى آن كله خشك پيش
    قضيبى زدندى برآن استخوان
    كه امشب چه نيك و بد آيد پديد
    صدائى برون آمدى از نهفت
    كه فردا چنين باشداز گرم و سرد
    گرفتندى آن نقش را در خيال
    چو دانست فرمانده ى چاره ساز
    بفرمود تا كلها بشكنند
    بسى حجت انگيخت رايش درست
    در آموختشان رسم دين پرورى
    بر آن قوم صاحب دلى برگماشت
    چو شد كار آن كشور آراسته
    به فرخ ركابى و خرم دلى
    ره انجام را زير زين رام كرد
    رهى پيچ بر پيچ تاريك و تنگ
    پديدار شد تيغ كوهى بلند پس و پيش آن كوه را ديد شاه
    پس و پيش آن كوه را ديد شاه



  • فكنده ز نامردمى مردمى
    كشيدندى از مرد سرگشته سر
    فرومانده برتن همه فربهى
    وزو بازجستندى احوال خويش
    شدندى بر آن كله فرياد خوان
    همان روز فردا چه خواهد رسيد
    صدائى كه مانند باشد بگفت
    چنين نقش دارد جهان در نورد
    چنين بودشان گردش ماه و سال
    كه تعليم ديوست از آنگونه راز
    خم روغن از خانها بركنند
    كه تا دورشان كرد از آن راى سست
    حساب خدائى و پيغمبرى
    كه داند دلى چند را پاس داشت
    روا رو شد از راه برخاسته
    برون راند از آن شاه يك منزلى
    چو انجم در آن ره كم آرام كرد
    همه راه پرخارو پر خاره سنگ
    كه از برشدن بود جان را گزند ضرورت برو كرد بايست راه
    ضرورت برو كرد بايست راه


/ 207