چنين راند واليس دانا سخن به تعليم دانش تنومند باد چو فرمود سالار گردنكشان چنين گشت بر من به دانش درست ز جنبش نمودن به جائى رسيد چو آتش برون راند برق از بخار تكاشف گرفت آب از آهستگى چو هر جوهر خاص جايى گرفت ز لطفى كه سر جوش آنجمله بود نيوشاگر اين را نخواهد شنيدنمودار نطفه بر راستان نمودار نطفه بر راستان
كه نوباد شه در جهان كهن به دانش پژوهى برومند باد كه هر كس دهد زانچه دارد نشان كه جز آب جوهر نبود از نخست كزو آتشى در تخلخل دميد هوائى فرو ماند از او آبدار زمين سازور گشت از آن بستگى جهان از طبيعت نوائى گرفت گره بست گردون و جنبش نمود كز آبى چنين پيكر آمد پديددليلى است قطعى بر اين داستان دليلى است قطعى بر اين داستان