گذار كردن اسكندر ديگر باره به هندوستان - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گذار كردن اسكندر ديگر باره به هندوستان





  • به شه گفت فرزانه كز اوستاد
    چو بر روى آب اوفتد آفتاب
    پس آوازها خيزد از موج بر
    به تندى چو تندر شوند آن زمان
    دگرگونه دانا برانداخت راى
    چو خورشيد جوشان كند آب را
    دگر باره چون از افق بگذرد
    چو سيماب در پستى فتد ز اوج
    جهان مرزبان كارفرماى دهر
    فرود آمد آسايش آغاز كرد
    مقيمان بقعه چو آگه شدند
    متاعى كه در خورد آن شهر بود
    زهر نقد كان بود پيرايه شان
    شه از خاصه خويشتن بى بها
    جداگانه از بهر سالارشان
    چو دانست سالار آن انجمن
    فرستاد نزلى به ترتيب خويش
    هم از جنس ماهى هم از گوسفند
    خود آمدبه خدمت بسى عذر خواست بيابانيان را نباشد نوا
    بيابانيان را نباشد نوا



  • چنين ياد دارم كه هر بامداد
    ز گرمى مقبب شود روى آب
    كه افتند چون كوه بر يكديگر
    كه تندى همانست و تندر همان
    كه سيماب دارد درآن آب جاى
    به خود در كند جوش سيماب را
    بيندازد آنرا كه بالا برد
    برآيد چنان بانگ هايل ز موج
    در آورد لشگر به نزديك شهر
    وزان مرحله برگ ره ساز كرد
    به كالا خريدن سوى شه شدند
    خريدند اگر نوش اگر زهر بود
    يكى بيست ميكرد سرمايه شان
    بهر مشترى كرد چيزى رها
    بسى نقد بنهاد در بارشان
    ره ورسم آن شاه لشگر شكن
    خورشها در آن نزل از اندازه بيش
    دگر خوردنيها جز اين نيز چند
    كه نايد زما نزل راه تو راست بجز گرميى كان بود در هوا
    بجز گرميى كان بود در هوا


/ 207