وصيت نامه اسكندر - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصيت نامه اسكندر





  • چو شمع از جدا گشتن جان و تن
    طلب كرد ياران دمساز را
    كه كشتى درآمد به گرداب تنگ
    خروش رحيل آمد از كوچگاه
    فلك پيش ازين برمن آسوده گشت
    به كينه كند درمن اكنون نگاه
    چنان بر من آشفته شد روزگار
    چه تدبير سازم كه چرخ بلند
    كجا خازن لشگر و گنج من
    كجا لشگرم تا به شمشير تيز
    سكندر منم خسرو ديو بند
    كمر بسته و تيغ برداشته
    به طوفان شمشير زهر آب خورد
    بسى خرد را كرده از خود بزرگ
    شكسته بسى را بهم بسته ام
    ستم را به شفقت بدل كرده نيز
    ز قنوج تا قلزم و قيروان
    چو مرگ آمد آن تيغ زنجير شد
    نبشتم بسى كوه و دريا و دشت به داراى دولت سرافراختم
    به داراى دولت سرافراختم



  • به صد ديده بگريست بر خويشتن
    به صحرا نهاد از دل آن راز را
    دهن باز كرد آن دمنده نهنگ
    به نخجير خواهد شدن مهد شاه
    به آسايشم داشت بر كوه و دشت
    همان مهربانى شد از مهر و ماه
    كه ره ناورم سوى سامان كار
    كلاه مرا در سر آرد كمند
    به رشوت مگر كم كند رنج من
    دهند اين تبش را ز جانم گريز
    خداوند شمشير و تخت بلند
    يكى گوش ناسفته نگذاشته
    زدرياى قلزم برآورده گرد
    بسى گوسفندان رهانده ز گرگ
    بسى بسته را نيز بشكسته ام
    بسا مشكلى را كه حل كرده نيز
    چو ميغى روان بود تيغم روان
    نه زنجير دام گلوگير شد
    كز آنسان كسى در نداند نبشت ز دارا به دولت سرانداختم
    ز دارا به دولت سرانداختم


/ 207