در اينكه چرا اسكندر را ذوالقرنين گويند - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اينكه چرا اسكندر را ذوالقرنين گويند





  • نگفتم جز اين با كس اى نيك راى
    چو شه ديد راز جگر سفت او
    بفرمود كارد رقيبى شگرف
    چو در پرده نى نفس يافت راه
    شد آگه كه در عرضگاه جهان
    به نيكى سرآينده را ياد كرد
    چنان دان كه از غنچه ى لعل و در بخارى كه در سنگ خارا شود
    بخارى كه در سنگ خارا شود



  • وگر گفته ام باد خصمم خداى
    درستى طلب كرد بر گفت او
    نيى ناله پرورد ازان چاه ژرف
    همان راز پوشيده بشنيد شاه
    نهفتيده ى كس نماند نهان
    شد آزاد و از تيغش آزاد كرد
    شكوفه كند هر چه آن گشت پر سرانجام كار آشكارا شود
    سرانجام كار آشكارا شود


/ 207