حكايت انگشترى و شبان - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت انگشترى و شبان





  • بدو پادشا بگرويد از هراس
    شبان آنچنان گردن افراز گشت
    نگين بين كه از مهر انگشترى
    حكيمان نگر كان نگين ساختند
    چنان بايد انگيخت نيرنگ و ساز
    بسى كردم انديشه را رهنمون
    نا گفت بروى چو شاه اين شنيد همه پاسداران آن آستان
    همه پاسداران آن آستان



  • همان مردم شهر بيش از قياس
    كه آن پادشاهى بدو بازگشت
    چگونه رساند به پيغمبرى
    به حكمت چگونه برانداختند
    كه ما درنيابيم ازان پرده راز
    نياوردم اين بستگى را برون
    بر آن نيز كان نقشى ازو شد پديد گرفتند عبرت بدين داستان
    گرفتند عبرت بدين داستان


/ 207