احوال سقراط با اسكندر - خرد نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خرد نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احوال سقراط با اسكندر





  • بدو گفت رو به اسكندر بگوى
    من آنجائيم وين سخن روشنست
    مرا گر بدست آرد ايزد پرست
    جوابى كه آن كان فرهنگ سفت
    شهنشاه را گشت روشن چو روز
    نيابد به ديدار آن شمع راه
    سكندر كه دارنده ى تاج بود
    زمانى نبودى كه فرزانه اى
    ز هر دانشى كان ز دانندگان
    سخنهاى سقراط بيدار هوش
    بران شد دل دانش انديش او
    نمودند كان پير خلوت پناه
    سر از شغل دنيا چنان تافتست
    ز خويشان و ياران جدائى گرفت
    جهان گر چه كارش به جان آورد
    ز خون خوردن جانور خو بريد
    كفى پست از آنجا كه غايت بود
    جز ايزد پرستيدنش كار نيست
    نظامى صفت با خرد خو گرفت به شرحى كه دادند از آن دين پناه
    به شرحى كه دادند از آن دين پناه



  • كه هرچ اندرين ره نيابى مجوى
    گر اينجا خياليست آن بي منست
    هم از درگه ايزد آيم بدست
    فرستاده شد با فرستنده گفت
    كه سقراط شمعى است خلوت فروز
    جز آن كس كه شب خيز باشد چو ماه
    به دانش همه ساله محتاج بود
    ز گوهر ندادى بدو دانه اى
    رساندندى او را رسانندگان
    پسند آمدى مر زبان را به گوش
    كه آرند سقراط را پيش او
    بر آمد شد خلق بربست راه
    كه در گور گوئى درى يافتست
    به كنجى خراب آشنايى گرفت
    نه ممكن كه سر در جهان آورد
    پلاسى بپوشيد و ديبا دريد
    شبان روزى او را كفايت بود
    به نزديك او خلق را بار نيست
    نظامى مگر كاين صفت زو گرفت گراينده تر شد بدو مهر شاه
    گراينده تر شد بدو مهر شاه


/ 207