گفتار ارسطو
چكيد از هوا تريى در مغاك چو آسوده گشت آب و دردى نشست چو هر چار جوهر به امر خداى مزاج همه در هم آميختند وزآن رستنيهاى پرداخته به اندازه ى عقل نسبت شناس
به اندازه ى عقل نسبت شناس
پديد آمد آبى خوش و نغز و پاك از آن درد پيدا شد اين خاك پست گرفتند بر مركز خويش جاى وز او رستنيها برانگيختند ز هر گونه شد جانور ساخته از اين بيش نتوان نمودن قياس
از اين بيش نتوان نمودن قياس