به خواب ديدن زليخا، يوسف را بار سوم - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به خواب ديدن زليخا، يوسف را بار سوم





  • كنيزان را ز هر سو داد آواز
    پدر را مژده ى دولت رسانيد
    كه آمد عقل و دانش سوى من باز
    بيا بردار بند زر ز سيم ام
    پدر را چون رسيد اين مژده در گوش
    به رسم عاشق اول ترك خود كرد
    دهان بگشاد آن مار دو سر را
    پرستاران به پايش سر نهادند
    پري رويان ز هر جا جمع گشتند
    به همزادان چو در مجلس نشستى
    سر درج حكايت باز كردى
    حدي مصريان كردى سرانجام
    چو اين نامش گرفتى بر زبان جاى
    ز ابر ديده سيل خون فشاندى به روز و شب همه اين بود كارش
    به روز و شب همه اين بود كارش



  • كه اى با من درين اندوه دمساز
    دلش را ز آتش محنت رهانيد
    روان شد آب رفته ى جوى من باز
    كه نبود از جنون من بعد، بيم ام
    به استقبال آن رفت از سرش هوش
    وز آن پس ره سوى آن سرو قد كرد
    رهاند از بند زر آن سيمبر را
    به زير پاش تخت زر نهادند
    همه پروانه ى آن شمع گشتند
    چو طوطى لعل او شكر شكستى
    ز هر شهرى سخن آغاز كردى
    كه تا بردى عزيز مصر را نام
    درافتادى به سان سايه از پاى
    نواى ناله بر گردون رساندى سخن از يار راندى وز ديارش
    سخن از يار راندى وز ديارش


/ 117