بيرون آوردن كاروانيان يوسف را از چاه و بردن به مصر - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيرون آوردن كاروانيان يوسف را از چاه و بردن به مصر





  • نهان، كردند يوسف را ندايى
    به سوى كاروان كردند آهنگ
    پس از جهد تمام و جد بسيار
    گرفتندش كه ما را بنده است اين
    به كار خدمت آمد سست پيوند
    در اصلاح اش ازين پس مي نكوشيم
    جوانمردى كه از چه بركشيدش
    به مالك بود مشهور آن جوانمرد
    وز آن پس كاروان محمل ببستند
    چو مالك را برون از دست رنجى
    به بويش جان همى پرورد و مي رفت
    به مصر آمد چو نزديك از ره دور
    كه آمد مالك اينك از سفر باز
    بر اوج نيكويى تابنده ماهى
    عزيز آنگه ز مالك شد طلبكار
    بگفتا ز آمدن فكرى نداريم
    كه ما را اين زمان معذور دارى
    بود روزى سه چار آسوده گرديم
    غبار از روى و چرك از تن بشوييم عزيز مصر چون اين نكته بشنيد
    عزيز مصر چون اين نكته بشنيد



  • برون نامد ز چاه الا صدايى
    كه تا آرند يوسف را فراچنگ
    ميان كاروان آمد پديدار
    سر از طوق وفا تابنده است اين
    ره بگريختن گيرد به هر چند
    به هر قيمت كه باشد مي فروشيم
    به اندك قيمتى ز ايشان خريدش
    به فلسى چند مملوك خودش كرد
    به قصد مصر در محمل نشستند
    فروشد پا از آن سودا به گنجى
    دو منزل را يكى مي كرد و مي رفت
    ميان مصريان شد قصه مشهور
    به عبرانى غلامى گشته دمساز
    به ملك دلبرى فرخنده شاهى
    كه ش آرد تا در شاه جهاندار
    ولى از لطف تو اميدواريم،
    به آسايش درين منزل گذارى
    كه از رنج سفر بي خواب و خورديم
    تن پاكيزه سوى شاه پوييم به خدمتگارى شه بازگرديد
    به خدمتگارى شه بازگرديد


/ 117