خريدن زليخا يوسف را به اضعاف، در حراج - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خريدن زليخا يوسف را به اضعاف، در حراج





  • بگفتارو سوى شاه جهاندار
    بگو بر دل جز اين بندى ندارم
    سرافرازى فزا زين احترام ام
    به برجم اختر تابنده باشد
    چو شاه اين نكته ى سنجيده بشنيد
    اجازت داد حالى تا خريدش
    به سوى خانه بردش خرم و شاد
    كه بودم خفته اى بر بستر مرگ
    درآمد ناگهان خضر از در من
    بحمد الله كه دولت ياري ام كرد جمادى چند دادم جان خريدم
    جمادى چند دادم جان خريدم



  • حق خدمتگزارى را به جاى آر
    كه پيش ديده، فرزندى ندارم
    كه آيد زير فرمان، اين غلام ام
    مرا فرزند و شه را بنده باشد
    ز بذل التماسش سر نپيچيد
    ز مهر دل به فرزندى گزيدش
    زليخا شد ز بند محنت آزاد
    خليده در رگ جان نشتر مرگ
    به آب زندگى شد ياور من
    زمانه ترك جان آزاري ام كرد بناميزد عجب ارزان خريدم
    بناميزد عجب ارزان خريدم


/ 117