وصف آرايش كردن زليخا - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصف آرايش كردن زليخا





  • نديدى ديده گر كردى تامل
    عجب آبى در او از نقره ى خام
    ز دستينه دو ساعد ديده رونق
    رخش مي داد با ساعد گواهى
    چو بر نازك تنش شد پيرهن راست
    نهاد از لعل سيراب و زر خشك
    شد از گوهر مرصع جيب و دامان
    خرامان مي شد و آيينه در دست
    چو ژس روى خود ديد از مقابل
    به جست و جوى يوسف كس فرستاد
    درآمد ناگهان از در چو ماهى
    وجودى از خواص آب و گل دور
    زليخا را چو ديده بر وى افتاد
    گرفتش دست، كاى پاكيزه سيرت
    بيا تا حق شناس ات باشم امروز
    كنم قانون احسانى كنون ساز
    به نيرنگ و فسون كز حد برون برد
    ز زرين در چو داد آن دم گذارش
    چو شد در بسته، از لب مهر بگشاد جوابش داد يوسف سرفكنده
    جوابش داد يوسف سرفكنده



  • بجز آبى تنك بر لاله و گل
    دو ماهى از دو ساعد كرده آرام
    ز زر كرده دو ماهى را مطوق
    كه حسنش گيرد از مه تا به ماهى
    به زركش ديبه ى چينى بياراست
    فروزان تاج را بر خرمن مشك
    به صحن خانه طاووس خرامان
    خيال حسن خود با خود همى بست
    عيار نقد خود را يافت كامل
    پرستاران ز پيش و پس فرستاد
    عطارد حشمتى خورشيد جاهى
    جبين و طلعتى نور على نور
    ز شوق اش شعله گويى در نى افتاد
    چراغ ديده ى اهل بصيرت
    زمانى در سياست باشم امروز
    كه تا باشد جهان، گويند از آن باز
    به اول خانه ز آن هفت اش درون برد
    به قفل آهنين كرد استوارش
    ز دل راز درون خود برون داد كهاى همچون من ات صد شاه، بنده
    كهاى همچون من ات صد شاه، بنده


/ 117