بنان به معنى انگشتان است و يكى از آنها را بنانه گويند.
10 لا وزر
پناهگاهى براى پناه بردن به آن ندارند، و وزر به معنى چيزى از كوه يا جز آن است كه در آن تحصن و دژنشينى اتخاذ كنند.
24 باسرة
عبوس و تغيير كننده و راغب در معنى «بسور» گفته است كه: آن آشكار كردن عبوس پيش از وقت و در جز وقت آن است، و دليل بر اين است گفته خداى تعالى: «تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ». يعنى گويى چنان است كه آسيبها به وى خواهد رسيد.
25 فاقرة
يعنى شكننده استخوانهاى مهره پشت، و به قولى: فاقرة به معنى بليه و داهيه است.
26 التراقى
استخوانهايى است كه حلق را در ميان خود گرفتهاند.
27 راق
پزشك.
33 يتمطى
در مفردات راغب آمده است: يعنى پشت خود را كش دهد، و مطيه شترى را گويند كه بر پشت آن سوار مىشوند، و امتطيته يعنى بر پشت آن سوار شدم و مطو به معنى دوست مورد اعتماد است كه به جاى ظهر يعنى لفظ ديگر به معنى پشت به كار رفته است.