[1] در زندگى آدمى لحظاتى قاطع وجود دارد كه چون آنها را بشناسد و مسير خود را بر وفق آنها تنظيم كند، از خطر آنها خواهد جست، و از آشكارترين آنها است آنچه در هنگام نزع و بيرون كشيده شدن روح از بدن اتفاق مىافتد، و شخص به زندگى خود كه مدت درازى براى آن كار و كوشش كرده است بدرود مىگويد، و وارد زندگى كاملا ناشناخته بر خودش مىشود، و هنگامى كه قرآن به امثال اين لحظهها سوگند ياد مىكند، براى آن است كه ما در تصورهايى كه درباره خود داريم تجديد نظر كنيم، و لگام غرور و سبكسرى را بكشيم.وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً- سوگند به گيرندگان جان كه آن را سخت از بدن ما مىكنند و خارج مىكنند.»سوگند به آن نيروها كه سبب كندن جان از بدنهاى ما با چنان نيرو مىشوند