[32- 37] رسالت الاهى يك يادآورى براى بشر است، ولى كافران- و مخصوصا مترفان و صاحبان سلطه و استيلا از ايشان- از اعتراف كردن به آن بيم دارند، زيرا كه مايه رسوا شدن ايشان به سبب آن گناه و گمراهى مىشود كه در آن غوطهورند، و به همين سبب است كه معترف نمىشوند آنچه ايشان را از اين اعتراف باز مىدارد، خودپسندى و غرور جاهليت است، به همان گونه كه مجموعهاى از مسئوليتها و تنزلها را بر ايشان تحميل و واجب مىكند، همچون انفاق كردن در راه خدا و فرمانبردارى از رسول (ص) و فرود آمدن از سلطه، و اين همه از چيزهايى است كه نفوس مستكبر و تنگ نظر ايشان طاقت پذيرفتن آن را ندارد ...پس ناگزير بايد از ايستگاه باطل خود از طريق يادآوريهاى قرآنى بيرون آيند و چون به تدبر پرداختند و اين عقب ماندگى سنگين را اندازه گرفتند، افكار و اندازهگيريهاى ايشان به نتيجههايى نادرست انجاميد، پس چنان گمان كردند كه رسالت «جادوى آموخته» است و چيزى «جز گفتار آدميزادگان» نيست، و حتى