شرح آيات:آن نيست مگر يادى براى جهانيان
[1] در ساعت قيامت تغييراتى هايل و هراسناك در طبيعت پديد مىآيد.
مگر طبيعت مسخّر آدمى نشده است؟ و اكنون كه انسان به پاى رسيدگى دقيق به حسابش كشيده مىشود، پس خورشيد را ديگر كرامت و مقامى نيست، و دليلى براى باقى ماندن آن وجود ندارد، بنا بر اين با آن چه بايد كرد؟ نور خود را از دست مىدهد و همچون عمامه بر گرد خود پيچيده مىشود و آن را در آتش دوزخ مىافكنند كه در كنار پرستندگان بشرى خود بوده باشد.
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ- هنگامى كه خورشيد درهم پيچيده شود.»
گفتهاند كه: اصل تكوير از جمع و گرد كردن است، و كار العمامة على رأسه يكوّرها، يعنى آن را پيچيد و جمع كرد. با اين كره عظيمى كه در حدود يك ميليون مرتبه بزرگتر از زمين ما است، چه بايد كرد؟ آيا عمر طبيعى خود را كه اكنون، بنا بر گفته دانشمندان، در نيمه آن است و ما افراد بشر در نيمه فاصله ميان روز پيدايش خورشيد و تكوّن آن و روز تكوّر آن قرار گرفتهايم، از دست مىدهد، يا اين كه به آسيبى جهانى مبتلا مىشود كه سبب نابودى روشنى آن است و همچون شمعى غوطهور شده در آب اقيانوس يا در معرض بادهاى تند قرار گرفته خاموش مىشود؟ پس كارى براى آن باقى نمىماند جز آن كه بر خود بپيچد، و امتدادهاى پرتو آن كوتاه و كوتاهتر شود، و شعلههاى آن فرو خسبد، و به همين جهت است كه در لسان العرب چنين آمده است: كوّرت الشمس يعنى نور آن جمع و چنان درهم پيچيده شود كه عمامه بر گرد سر پيچيده مىشود. حقيقت امر هر چه بوده باشد،