تفسیر هدایت جلد 17
لطفا منتظر باشید ...
اندازهاى واضح و آشكار است كه نيازى به سوگند ياد كردن ندارد، «1» يا اين كه حقيقتى كه در پى آن آمده و به آن قسم مىخوريم چندان بزرگ است كه آن را از سوگند ياد كردن بىنياز مىدانيم، و از اين هر دو دليل با هم معنى بزرگداشت و تفخيم مفهوم مىشود و نيازى به آن نيست كه در اين جا از اختلاف مفسران درباره اين صيغه قرآنى ياد كنيم، بدان سبب كه در جاهاى ديگرى پيش از اين چنين كردهايم.اما درباره نفس لوّامه گفتارها فراوان است: از قتاده روايت شده است كه آن را نفس فاجره دانسته است، «2» و از ابن عباس، نفس المذمومة، «3» و اين دو رأى سخت دور از منظور به نظر مىرسد، و مخالف با نصهايى است كه در آنها به كار بردن كلمه به صورت مثبت صورت مىگيرد، و نيز مخالفت با معنى لغوى لوّامه است و مجاهد گفته است كه: بر آنچه از او فوت شده ابراز پشيمانى مىكند و او را مورد ملامت و سرزنش قرار مىدهد «4» و از حسن نقل است كه گفت: مؤمن را نمىبينى مگر آن كه خود (نفس) را ملامت مىكند، و فاجر پيش مىرود و خود را ملامت و عتاب نمىكند. «5»آنچه من بر مىگزينم و نصها بر آن دلالت دارد، اين است كه در آدمى دو نفس وجود دارد: يكى آن كه باطل و فساد را برمىگزيند و آن نفس فرمان دهنده (امّاره)، و ديگرى آن كه به حق و صلاح مىخواند و نفس لوّامه است، و در ادبيات جديد از آن با لفظ «ضمير» و «و جدان» ياد مىكنيم، و اين نفس در درون آدمى بيدار است و او را طرف عتاب قرار مىدهد از آن جهت كه عمل به حق نكرده است، و او را از ارتكاب باطل باز مىدارد، و قرآن از آن به صيغه مبالغه (فعّالة) از آن