فلا الظل من برد الضحى تستطيعه و لا الفىء أوقات العشى تذوق «10»
و لا الفىء أوقات العشى تذوق «10» و لا الفىء أوقات العشى تذوق «10»
نه سايه روز سرد را توان است و نه سايه شب هنگام را مىشود دريافت.[25] آنچه بهره ايشان است نوشابه جوشان و آب گندناك است.إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً- جز آبى گرم و خونابهاى سرد.»حميم به معنى آب داغ است، اما غسّاق آب گنديده را گويند، و به قولى چرك گندناك اهل دوزخ است.[26] آيا خيال مىكنى كه پروردگار در انداختن ايشان به آتش در حق آنان ستم كرده است؟ هرگز ... آنان خود بر خود ستم روا داشتند. مگر نه اين است كه فرستادگان او پياپى بر ايشان وارد مىشدند؟ اين جزاى كردارها و پايان راه ايشان است.جَزاءً وِفاقاً- پاداشى درخور كردار.»يعنى درست با اعمال ايشان برابر است نه بيش و نه كم.[27] چرا پايان كارشان به اين عاقبت وخيم و بد انجاميد؟ بدان سبب كه9- مجمع البيان، ج 10، ص 424.10- رجوع كنيد به القرطبى، ج 19، ص 180.