اين كه با نور عقل موافق است، بدان سبب كه در آن مىكوشد تا شخص را از خواب غفلت بيدار كند، كه ناگهان عقل به خودى خود حقيقت را كشف مىكند، و مثل آن به مثل كسى مىماند كه چيزى را مىدانسته و آن را فراموش كرده است، و چون آن را به ياد او آورند، بار ديگر آن را مىشناسد و به آن دانا مىشود، پس معرفت او در اين صورت معرفتى ذاتى است، و نقش ياد آورنده و مذكّر آگاه و بينا كردن او است، و بنا بر اين به حجت و برهانى براى آن نياز ندارد كه خيرخواه و بر حق بودن شخص ياد آورنده را به او خاطرنشان سازد.مثل ديگر آن است كه بر آسمان در صدد يافتن هلال ماه باشى و آن را نيابى، و در اين هنگام كسى كه در كنار تو ايستاده آن را به تو نشان دهد، پس چون به آن سو بنگرى و آن را ببينى، آيا به دليلى نيازمندى كه تو را به راستگويى مصاحبت هدايت كند؟! هرگز ... بزرگترين برهان بر حقانيت او اين است كه تو را به حق رهنمون شده و آن را شناختهاى، و به همين گونه قرآن ذكر و يادآور است، و معنى ذكر آن است كه: عقل را به مكنونات آن آگاه مىسازد و ناگهان خود آنها را كشف مىكند و مىداند كه حق است.صفت دوم: جهانى بودن قرآن است كه ما را به آن رهبرى مىكند كه اين كتاب از پروردگار جهانيان است شيطان ميان مردمان از لحاظ رنگ و زبان و مليت فرق مىگذارد، بدان جهت كه آنان را به مصالح مادى دعوت مىكند- كه اينها با يكديگر مختلف و متفاوت است- در صورتى كه وحى الاهى بندگان خدا را برابر با يكديگر مىداند، مگر نه اين است كه همگان را او آفريده است، و اين كيفيتى است كه از سرزمينى يا قومى به سرزمين يا قوم ديگر تغيير نمىپذيرد؟! و به