شماره مقاله:596
اَبانِ بنِ عُثْمان، ابوسعيد، ابان بن عثمان بن عفّان قرشي اموي مدني (د
105ق/723م)، فرزند سومين خليفه (از خلفاي راشدين)، محدّث و تابعي مشهور سد? 1ق/7م و
از حکام بنياميه که گاه او را ابوعبداللـه (ابن حجر، تهذيب، 1/97) يا ابوعبداللـه
مدني (مزي، 2/16) خواندهاند. ابان برادر تني عمرو و مادرشان ام عمرو، دختر جندب بن
عمروبن حُمَيه بن حارث دوسي (همانجا) بوده است.
فرزندان: سعيد که ابان بدو مکني بود (مادرسعيد، دختر عبداللـه بن عامربن کريزبن
ربيعه بن حبيب بن عبدشمس بود)؛ عمرو؛ عبدالرحمن؛ امسعيد (مادرشان ام سعيد، دختر
عبدالرحمن بن حارث بن هشام بود)؛ عمراصغر؛ مروان؛ ام سعيد صغري (مادرشان کنيز آزاد
شده يا ام ولد بود) (ابن سعد، 5/151).
زندگي: چندان چيزي از ابان در مدارک موجود نيست. همين اندازه ميدانيم که او به
خاطر پدرش عثمان بن عفان که از بزرگان خاندان اموي بود، نزد خلفا و امراي آنان
احترام داشت، چنانکه چون گماشتهاي؟ معاويه نخستين خليف? اموي به سفر حج آمد، مروان
بن حکم را فرمان داد که حرمت ابان را پاس بدارد. تقرب او به دستگاه خلافت اموي به
اندازهاي بود که نزد معاويه رفت و از دختر او خواستگاري کرد. معاويه به او گفت که
بيش از دو دختر ندارد که يکي از آنان با عمرو برادر او ازدواج کرده و ديگري با
عبداللـه بن عامر. ابان تلخ کام از نزد معاويه بيرون آمد و طي شعر زيبايي آرزو کرد
که يا ابن عامر بمبرد يا برادرش عمرو دختر معاويه را طلاق دهد، تا او به مقصود نايل
شود (ابن عساکر، 2/132). نحو? انتصاب وي به حکومت مدينه چنين بود که در 76ق/695م که
عبدالملک بن مروان به سوي مدينه ميآمد، حاکم وقت اين شهر يحيي بن حکم بن ابيالعاص
بن اميه که گفته شده مردي کم خرد بوده، بياجاز? عبدالملک به نزد وي شتافت.
عبدالملک از اينکه او بياجازه شهر را ترک کرده، سرزنشش کرد و گفت که چه کسي را به
جاي خود گذاردهاي، يحيي پاسخ داد که ابان بن عثمان را. پس عبدالملک او را عزل، و
ابان را حاکم مدينه کرد، و وي مدت 7 سال بر مدينه فرمان راند. ابان همينکه به حکومت
رسيد، عبداللـه بن قيس بن کَخْرمه را از منصب قضاوت مدينه برکنار کرد و به جاي او
نوفل بن مساحق را برگماشت. او در مدت فرمانروايي خود بر مدينه دوبار (ابن سعد،
5/151-152) و به گفت? طبري سه بار امير الحاج شد و به گفت? مسعودي بر جسد محمدبن
حنفيّه (د 81ق/700م) فرزند حضرت علي(ع) و عبداللـه بن جعفر برادرزاد? وي نماز خواند
(3/116، 167). به دلايلي که براي ما روشن نيست، عبدالملک او را در جماديالثاني
82ق/ژوئي? 701م، از حکومت مدينه برکنار کرد و به جاي او هشام بن اسماعيل مخزومي را
برگماشت. طبري سال برکناري ابان را 83ق/703م ياد کرده که درست نمينمايد (8/1127).
به گفت? ابن عساکر، ابان بعدها بر وليدبن عبدالملک وارد شد و به فرمان او اميرالحاج
گرديد (2/131).
ابان هم کر بود، هم احول و هم دچار پيسي شديد. گفتهاند: براي نهان ساختن لکههاي
پيسي روي دستهايش، آنها را خضاب ميکرد، اما براي لکههاي چهرهاش چارهاي نداشت
(ابن سعد، 5/152). ابان يک سال پيش از درگذشت فلج نيز شد و گويا فلج او چنان شديد
بود که هرگاه در مدينه ميخواستند کسي رانفرين کنند، ميگفتند: خداوند تو را به فلج
ابان دچار سازد (ابن قتيبه، 578). دربار? مرگ ابان اختلاف است. ابن سعد ميگويد:
ابان در زمان خلافت يزيدبن عبدالملک در مدينه درگذشته است (5/152). برخي گفته اند:
ابانپ يش از عبدالملک ابن مروان که در 86ق/705م درگذشته، وفات يافته است. ابن عساکر
درگذشت وي را در 105ق/723م دانسته است (2/132). چون بيشتر مورخان متقدم گفتهاند
که ابان در زمان ييدبن عبدالملک (خلافت: 101-105ق/719-723م) درگذشته، به نظر ميرسد
تاريخ درست درگذشت همان 105ق/723م باشد (ابن عساکر، 2/131، 132؛ صفدي، 5/301؛ مزي،
2/18، نووي، 1(1)/97).
مقام علمي و روايي: دربار? پايگاه علمي ابان، هم اطلاعات ناقص است و هم شک ترديد در
کار است. يحيي بن سعيد قطان، ابان را يکي از ده فقيه مشهور مدينه دانسته و گفته که
هم? علما به ثقه بودن او باور دارند (مزّي، 2/17). سليمان بن عبدالرحمن بن حباب او
را صاحب فتوا دانسته و گفته است که عدهاي نزد وي فقه ميخواندند و به فتوايش عمل
ميکردند. عمروبن شعيب پا را از اين فراتر گذاشته و ابان را در فقه و حديث داناترين
فرد زمان خود خوانده است (ابن عساکر، 2/132). به گفت? ابن حجر عسقلاني، وي قضا را
از پدرش عثمان فرا گرفته است (تهذيب، 1/97). بخاري به نقل از يحيي بن سليمان نوشته
که ابوبکربن عمروبن حزم نزد ابان قضا را خوانده است (1(1)/451). از اينرو،
نميتوان به فقاهت او اطمينان يافت، ولي ميتوان گفتکه در نقل حديث يکي از مشاهير
بوده است. به گفت? ابن حجر عسقلاني، وي از پدرش عثمان و زيدبن ثابت و اسامه بن زيد
نقل حديث کرده است (تهذيب، 1/97). عامربن سعدبن ابي وقّاص، اشعب ابن امب حَميده
الطامع صاحب النّوادر (د 154ق/771م)، ابوالزَّناد عبداللـه بن ابي بکربن محمدبن
عمروبن حزم و جمعي ديگر از او نقل حديث کردهاند (مزي، 2/16، 17). أبان از نظر اهل
سنت ثقه و در شمار تابعين بزرگ است. همچنين گفته شده که او صاحب قرائتي از قرآن
کريم است (ابن نديم، 45).
مآخذ: ابن ابي حاتم رازي، عبدالرحمن، الجرح و التعديل، حيدرآباد دکن، 1371ق،
1(1)/259؛ ابن اثير، علي بن محمد، الکامل، بيروت، 1399ق، 4/447، 448، 456، 466،
476؛ ابن حجر عسقلاني، احمدبن علي، تقريب لتهذيب، حيدرآباد دکن، 1325ق؛ ابن خلکان،
وفيات الاعيان، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1399ق، 4/172؛ ابن سعد، محمد، الطبقات
الکبري، به کوشش احسان عباس، بيروت، دارصادر؛ ابن عساکر، علي بن حسن، التاريخ
الکبير، به کوشش عبدالواحد افندي بدران، 1330ق؛ ابن قتيبه، عبداللـه بن مسلم،
المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، مصر، 1962م؛ ابن قيسراني، محمدبن طاهر، الجمع بين
کتابي ابي نصر الکلاباذي، حيدرآباد دکن، 1323ق، 1/42؛ ابن نديم، الفهرست، به کوشش
رضا تجدد، تهران، 1350ش؛ بخاري، اسماعيل بن ابراهيم، التاريخ الکبير، حيدرآباد دکن،
1362ق؛ صفدي، خليل بن ايبک، الوافي بالوفيات، به کوشش ديدرينگ، بيروت، 1389ق؛ طبري،
محمدبن جرير، تاريخ، به کوشش دخويه، ليدن، 1879-1881م، 6/305، 8/873، 940، 1031،
1032، 1036، 1046، 1085؛ عجلي، احمدبن عبداللـه، تاريخ التقاه، به کوشش عبدالمعطي
قلعجي، بيروت، 1405ق، ص 51؛ مزي، يوسف، تهذيب الکمال، بيروت، 1404ق؛ مسعودي، عل بن
حسين، مروج الذهب، بيروت، 1385ق؛ نووي، محييالدين بن شرف، تهذيب الاسماء و اللغات،
بيروت، دارالکتب العلميه؛ يعقوبي، ابن واضح، تاريخ، ترجم? محمد ابراهيم آيتي،
تهران، 1362ش، 2/281.
کاظم موسوي بجنوردي