ابراهيم بن شيرکوهجلد: 2نويسنده: صادق سجادي
شماره مقاله:652
اِبراهيمِبْنِ شيرْکوه، الملک المنصور ناصرالدين (حک 637-644ق/1239-1246م)، از
اميران ايوبي که پس از مرگ پدرش الملک المجاهد اسدالدين شيرکوه دوم در رجب
637ق/ژانوي? 1240م در حمص و توابع آن رشت? کارها را در دست گرفت.
دوران ابراهيم نيز همچون دوران فرمانروايي ساير اميران شام در اين روزگار، از دو
جريان مهم سياسي و نظامي منطقه، يکي رقابت شديد ميان اميران ايوبي بر سر تسخير
شهرها و دژهاي شام و ديگري حملات خوارميان خود را به شام شدت بخشيدند و پس از شکستن
سپاهي که از حلب به مقابله آمده بود، چند شهر را تاراج کردند و رو به سوي حلب
آوردند (ابن خلدون، 5/774). ابراهيمبن شيرکوه که در آن وقت قصد حمله به قلمرو
فرنگان داشت، براي دفاع از حلب وارد آن شهر شد و از الصالح اسماعيل امير دمشق ياري
خواست (ابن عديم، 3/250-259). چون سپاه کمکي دمشق رسيد، ابراهيم به مقابل?
خوارزميان رفت و آنان را در حرّان درهم شکست (ابن جوزي، 2/734). اما خوارزميان که
از پشتيباني الصالح ايوب و متحدان او برخوردار بودند، به تحريک همو پايداري ورزيدند
و در 640ق/1242م همراه الملک المظفر غازي، امير مَيّافارقين، حملات خود را مجدداً
آغاز کردند. ابراهيم که با الصالح اسماعيل امير دمشق و الناصر يوسف امير حلب بر ضد
الصالح ايوب همداستان شده بود (ابن خلدون، 5/776)، با سپاه حلب به مقابله رفت و
آنان را در نزديکي خابور درهم شکست (حلبي، 154). اين شکست و کينهاي که الصالح ايوب
به خاطر زنداني بودن فرزندش فتحالدين عمر در بند الصالح اسماعيل از امير دمشق داشت
(ابوالفداء، 3/173)، باعث شد که ايوب آشکارا به تسخير دمشق همت گمارد و به اين
منظور خوارزميان را به غزّه فرستاد (کردعلي، 2/98). جبه? متحدان متشکل از المنصور
ابراهيم، الصالح اسماعيل و الناصر داوود امير کَرَک براي مقابله با اين حمله بهطور
بيسابقهاي با فرنگان همداستان شدند. ابراهيم به نمايندگي از سوي آن اميران به عکا
رفت و با شهسواران معبد عقد اتحاد بست و نويد داد که پس از چيرگي بر ايوب، بخشهايي
از خاک مصر را به آنان واگذارد (رانسيمان، II/223). در 14 جماديالاول 642ق/18
اکتبر 1244م، در محلي به نام فرما يا فربيا در چند ميلي شمال شرقي غزّه جنگ درگرفت
و خوارزميان، ارتش متحدان را به سختي درهم شکستند (ابن جوزي، 2/746) و بسياري از
فرنگان را به قتل آوردند (رانسيمان، III/225-226) و ابراهيم با گروهي از مردانش به
دمشق واپس نشست. ايوب پس از آن بر غزّه و کرانههاي مديترانه چيره شد و لشکر مصر را
با خوارزميان به محاصر? دمشق فرستاد (ابوالفداء، 3/174). الصالح اسماعيل يک چند
مقاومت کر، ولي پس از شش ماه تسليم گشت و مقرر شد که در برابر دمشق، حکومت بعلبک را
در دست گيرد و حمص و توابع آن در دست ابراهيم بماند (همانجا). چنين مينمايد که
ابراهيم در اين ميان واسط? صلح و تسليم دمشق بوده است (ابن جوزي، 2/753).
در اين ميان، خوارزميان که ميپنداشتند پس از تسخير دمشق اقطاعاتي از الصالح ايوب
دريافت خواهند کرد، چون چيزي نيافتند به الصالح اسماعيل امير معزول دمشق پيوستند
(کردعلي، 2/99) و او با پشتيباني خوارزميان دمشق را به محاصره گرفت. ابراهيمبن
شيرکوه که همچون ساير اميران ايوبي از خوارزميان کينهاي سخت در دل داشت و از سويي
دل در گرو نويدهاي ايوب نهاده بود (ابن جوزي، 2/755)، از اسماعيل، متحد سابق خويش
بريد و به ايوب پيوست و با سپاهي که تدارک ديد، به دمشق تاخت (ابن کثير، 13/167).
اسماعيل و خوارزميان از محاصر? دمشق دست کشيدند و به مقابل? ابراهيم رفتند
(رانسيمان، III/228). در کنار درياچ? حمص جنگ روي داد (8 محرم 644ق/26 م? 1246م) و
خوارزميان به سختي شکست خوردند و سرکرد? آنان برکت خان کشته شد (ابن جوزي، 2/760).
ابراهيم پس از اين پيروزي، براي پيوستن به الصالح ايوب، روان? دمشق شد و در باغ
اسامه مسکن گزيد. به روايتي وي در آنجا بر آن شد که دمشق را براي خود تسخير کند
(يافعي، 4/112؛ ابن کثير، 13/167)، اما بيمار شد و به باغ الاشرف منتقل گشت تا
سرانجام در 10 صفر 644ق/27 ژوئن 1246م درگذشت.
پيکر ابراهيم را به حمص بردند و در کنار پدرش در مسجدالخضر به خاک سپردند (ابن
خلکان، 2/481). اينکه او را فرمانرواي دمشق و حلب دانستهاند (EI2) شگفت مينمايد
زيرا سلسل? فرمانروايان ايوبي دمشق و حلب و حمص، سه شاخ? جدا از يکديگر بودهاند و
در هيچ يک از منابع کهن، از ابراهيمبن شيرکوه ــ از ابوبيان حمص ــ به عنوان
فرمانرواي دمشق و حلب ياد نشده است.
مآخذ: ابن جوزي، سبطبن يوسف، مرآه الزمان، حيدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ ابن خلدون،
العبر، بيروت، 1965م؛ ابن خلکان، وفيات الاعيان، ابن عديم، کمالالدين، زبده الحلب،
به کوشش سامي دهان، دمشق، 1951م؛ ابن کثير، البدايه والنهايه، قاهره، مطبعه
السعاده؛ ابوالفداء، المختصر في اخبارالبر، بيروت، دارالمعرفه؛ حلبي، کاملبن حسين،
في تاريخ الحلب، 1926م؛ کردعلي، محمد، خطط الشام، بيروت، 1389ق؛ يافعي، عبداللـهبن
اسعد، مراه الجنان، حيدرآباد دکن، 1337ق؛ نيز:
EI2; Runciman, Steven, A History of the Crusades, London, 1965.
صادق سجادي