شماره مقاله:677
اِبْراهيمْ پاشا نَوْشَهِرْلى1، يا نوشهري (1073(؟)-1143ق/1663- 1730م)،
سياستمدار، داماد و صدراعظم فرهنگ دوست و ادبپرور سلطان عثمانى احمد سوم.
وي در روستاي موشقره2 (نوشهر كنونى) از توابع دهستان اورگوب3 واقع در بخش
نيدة (نكيدة) ايالت قرامان زاده شد. تاريخ تولد او به طور دقيق معلوم نيست،
اما از آنجا كه به هنگام مرگ حدود 70 سال داشته (عثمانزاده، 33)، احتمالاً
در حدود 1073ق به دنيا آمده است. پدرش على و مادرش فاطمه نام داشت (همو،
29؛ .(IA ابراهيم در 27 سالگى در جستوجوي كار و ديدن خويشان به استانبول
رفت و با معرفى و حمايت مصطفى افندي كه يكى از اقوامش بود، به دربار راه
يافت. ابتدا در زُمرة حلواچيان و سپس در سِلك نبرداران (تركى: بالطه جى =
مأمور ادارة كارهاي خارج از كاخ سلطنتى) درآمد. با ابراز لياقت، به زودي
كاتب اوقاف (موقوفاتچى) شد. سپس به سمت يازيچى خليفه سى تعيين شد و جهت
خدمت به شاهزاده احمد كه در آن هنگام در ادرنه اقامت داشت، به آنجا
اعزام شد. ابراهيم به زودي توجه و اعتماد احمد را جلب و يار نزديك و هم
بزم وي شد. پس از آنكه شاهزاده احمد به سلطنت رسيد (1105ق/1704م)،
ابراهيم پاشا نيز همراه او به استانبول آمد و طى فرمانى به منشيگري
عبدالرحمان آغا، رئيس «دارالسّعادة شريفه» تعيين گرديد (عثمانزاده، 30؛
قاموس الاعلام ). در تمام مدتى كه اين سمت را برعهده داشت، اداره كنندة
واقعى كارها او بود. حتى پس از كنارهگيري عبدالرحمان افندي همچنان به
انجام وظيفهاش ادامه داد.
توجه فزون از حد پادشاه نسبت به وي، موحب حسد برخى از درباريان گرديد، به
طوري كه صدراعظم على پاشا چورلولى او را با عنوان محاسب به ادرنه فرستاد و
اموالش را نيز مصادره كرد (عثمانزاده، 30-31) و بدينسان او را از دربار دور
ساخت. ابراهيم كه مورد بىتوجهى قرار گرفته بود، با شركت در لشكركشى على
پاشا به جزيرة موره بار ديگر به صحنه سياست بازگشت و با عنوان موقوفاتچى،
تداركات قشون را بر عهده گرفت. بعد از فتح جزيرة مذكور ادارة امور مالى آنجا
به وي واگذار شد و آنگاه به دفترداري (مسئوليت امورمالى) شهرِنيش4(واقع
دريوگسلاوي) تعيين شد .(IA) درپى كشتهشدن على پاشا(شهيد) درجنگ پترواردين
(وارادين5 درمجارستان)، بااقدامات مدبّرانه از ازدياد بحران در ارتش كه بر
اثر كشته شدن صدراعظم و شكست قشون عثمانى پديد آمده بود، جلوگيري كرد و
جهت تقديم گزارش جنگ به سلطان احمد سوم به ادرنه رفت. از اين زمان
پادشاه روزبهروز او را به خود نزديكتر ساخت و ترفيع مقام داد. ابتدا
روزنامهچى اول و سپس ميرآخور اول شد. آنگاه با رتبة وزيري به سمت
قائممقامى ركاب همايون تعيين شد و با فاطمهسلطان، دختر13 سالة پادشاهو
بيوةصدراعظمعلىپاشا.ازدواجكردودر7 ربيعالاول 1129ق/ 8 فورية 1717م به داماد
ملقب گرديد (مروي، 3/1051؛ عثمانزاده، 31، 32؛ .(IA
ابراهيم پاشا به سبب دشواريهاي زيادي كه بر اثر طولانى شدن جنگ با اتريش
و شكست نيروهاي عثمانى پديد آمده بود به شدت طرفدار صلح بود (جودت، 1/16)،
اما برخى از عناصر حكومتى از جمله صدراعظم خليل پاشا، به منظور سرپوش
گذاشتن بر بىكفايتى خود، با اقدامات صلح جويانة وي مخالفت مىورزيدند. آنان
سلطان را وادار ساختند كه با تجهيز نيرو براي ادامة جنگ از ادرنه به سوي
صوفيه حركت كند، ليكن سقوط بلگراد، پادشاه را متوجه وخامتِ اوضاع جنگ
ساخت. به همين جهت، صدراعظم خليل پاشا از مقام خود معزول و مقدمات ترك
مخاصمه فراهم گرديد. سرانجام ابراهيم پاشا كه از قبول صدارت خودداري
مىنمود، با اصرار سلطان احمد سوم در 8 جماديالا¸خر 1130 ق/ 27 آوريل 1718م
اين مسئوليت را پذيرفت (همانجا؛ عثمانزاده، 32). ارتباط نزديك او با پادشاه
موجب حسد داعيان صدارت و فرماندهان ينىچريها گرديد و به همين منظور به
توطئه عليه او پرداختند (مروي، همانجا)، اما پادشاه به منظور نشان دادن
اعتمادش به صدراعظم و داماد خويش ، طغري زُمرّد نشان خود را به عنوان «مهر
همايون» به وي داد و نيز اسبى با زين و يراق كه 100 كيسة طلا ارزش داشت،
به او هديه كرد (اوزتونا، VIII/426 .(IA; نخستين اقدام ابراهيم پس از قبول
صدارت، تلاش جهت برقراري صلح با اتريش و تأمين آرامش بود. مذاكرات صلح در
6 رجب 1130ق/25 مة 1718م با ميانجيگري سفير انگليس در استانبول و سفير هلند
در وين، در قصبة پاساروفچة (پاساروويتس6) صربستان آغاز گرديد.
رفتار خشن نمايندگان اتريش و شرايط سنگين آنان ، موجب قطع مذاكرات شد، اما
ابراهيم پاشا بر اين عقيده بود كه براي سامان بخشيدن به اوضاع نامناسب
امپراتوري بايد صلح را در هر شرايط پذيرفت و آنگاه در فرصت مناسب از دشمن
انتقام گرفت. مذاكرات مجدداً آغاز گرديد. معاهدة صلح بين اتريش و ونيز از يك
سو و عثمانى از سوي ديگر در 22 شعبان 1130ق6 اوت 1718م منعقد گرديد. به
موجب اين قرارداد - كه آن را معاهدة پاساروفچه مىنامند - بلگراد، صربستان،
بُسنى و افلاق (والاشى كنونى در رومانى) به اتريش، جزيرة موره به عثمانى
و قلاع سواحل آلبانى و هرزگوين به دولت ونيز واگذار شد (اوزون چارشيلى،
143.146 ؛ IV(1)/ جمهوريت...7). ابراهيم كه ذاتاً مردي صلح جو بود، بعد از
انعقاد معاهدة پاساروفچه به اصلاح اوضاع اقتصادي - اجتماعى و نوسازي كشور
همت گماشت. شكستهاي پىدرپى، رجال عثمانى را متوجه برتري سازمانها و تكنيك
اروپايى نموده، و لزوم بهرهگيري از نتايج دانشهاي نوين را به آنان ثابت
كرده بود. ابراهيم اين كار را با اصلاح ارتش آغاز كرد. تعداد افراد ينىچري
را كاهش داد و حقوق آنان را تثبيت كرد، به اين ترتيب بر درآمد خزانه به
مقدار زياد افزوده شد (اوزون چارشيلى، .(IV(1)/150-152 همچنين با بالا بردن
مالياتها و حقوق و عوارض گمركى برخى از كالاها مانند ابريشم، قهوه و جز آن
موفق شد، بخشى از هزينة دولت را تأمين كند .(IA)
در دورة صدارت 12 سالة وي گرايش به فرهنگ و تمدن اروپايى آغاز شد كه به
سبب رواج كشت و پرورش گل لاله، آن را «عصر لاله» مىنامند. اين عنوان
بيشتر مفهوم فرهنگى - سياسى دارد تا شاعرانه. ابراهيم به منظور آشنايى با
پيشرفتهاي سياسى غرب و سازمانها و مؤسسات اروپايى هيأتهايى را به اتريش و
فرانسه اعزام داشت كه اين نخستين گام به سوي فرهنگ اروپايى بود
(يوردآيدين، .(140 سرپرستى هيأتى كه به فرانسه و دربار لوئى پانزده رفت با
چلبى زاده محمد، معروف به بيرمى سكيز (= 28) بود. صدراعظم ابراهيم پاشا به
وي سفارش كرده بود كه از «وسائط عمران و معارف» هر آنچه مىتواند، كسب
تجربه كرده، آنهايى را كه قابل اجرا در كشور عثمانى است، يادداشت كند (همو،
.(141 حاصل اين سفر و مطالعات او كتابى است تحت عنوان سفارتنامه1 (همانجا؛
ووسينيچ، 98) كه انتشار آن پادشاه و صدراعظم را هر چه بيشتر شيفتة فرهنگ
اروپايى ساخت. در تجديد بناي استانبول شيوة معماري اروپايى باروك، با الهام
از كاخهاي فرانسوي، به كار گرفته شد (جمهوريت...). درباريان و ثروتمندان در
ساختن كاخهاي باشكوه بر يكديگر سبقت مىجستند. اكثر اين قصرها كه تعدادشان
بيش از 60 بود، در محلة كاغذخانه در ساحل خليج شاخ زرين و كرانة بُغاز
(بُسفر) احداث شد (جودت، 1/64). محلة كاغذخانه به سعدآباد، تغيير نام يافت و
كاخها نيز نامهايى چون باغفرح، امنآباد، خسرو آباد، همايون آباد و جز آن
گرفتند (اوژون چارشيلى، IV(1)/ .(164-165 در اين كاخها مجالس جشن و سرور بر پا
مىشد. هزينة گزاف اين خوش گذرانيها با وضع و تحميل مالياتهاي گونهگون و
سنگين از جمله ماليات «ايراد جديد مالكانه» (ايراد = عايدي) بر مردم تأمين
مىگرديد (جمهوريت...، .(VII/2154
از سوي ديگر ابراهيم پاشا كه خود فردي دانش آموخته و اهل ادب بود، از
گسترش امور فرهنگى نيز غافل نماند. به طوري كه دورة او از اين جهت يكى از
پربارترين اعصار تاريخ عثمانى است. مهمترين رويداد فرهنگى زمان او، ورود
صنعت چاپ به عثمانى است كه ابراهيم متفرقه (ه م) بدان اقدام كرد (اوزون
چارشيلى، .(IV(1)/158
ابراهيم پاشا با گرفتن فتوا از عبدالله افندي شيخ الاسلام عثمانى، مبنى بر
مشروعيت فن چاپ، پادشاه را به صدور فرمان در اين باره مجبور ساخت (جودت،
1/74). شاعران مشهوري چون: نديم، سيد وَهْبى، نحيفى و مورخانى مانند
عثمانزاده تائب، راشد، چلبىزاده عاصم كه آثارشان از منابع مهم تاريخ و
ادب و هنر عثمانى است، در اين دوره مىزيستند. آنان از نظر مادي و معنوي
مورد حمايت ابراهيم پاشا بودند . او به دانش تاريخ علاقة زيادي داشت و او
اوقات فراغت را به مطالعة تاريخ سپري مىكرد (اوزون چارشيلى، .(IV(1)/152 با
سفارش و حمايت او، كتاب 24 جلدي عقد الجُمان فى تاريخ اهل الزّمان، اثر
بدرالدين محمود عينى از عربى به تركى ترجمه شد. همچنين، تاريخ جبيب السير،
تأليف خواندمير، از فارسى به تركى درآمد. در ميان آثاري كه در دورة صدارت
ابراهيم پاشا ترجمه شد، از كتاب مطلعالسّعدين عبدالرزاق سمرقندي نيز
مىتوان نام برد. همچنين كار ترجمة تاريخ عمومى جامعالدول تأليف احمد دده
معروف به منجم باشى، به نديم شاعر معروف واگذار شد. ترجمة تركى آن كه
خلاصةاصل عربى است در 1142ق/1729م به پايان رسيد. اين كتاب با عنوان
صحائف الاخبار در 1285ق/1868م در 3 جلد در مطبعة عامرة استانبول به چاپ
رسيده است. گذشته از آن، برخى آثار ارسطو نيز در زمان ابراهيم توسط اسد
افندي از يونانى به تركى ترجمه شد (همو، .(IV(1)/152-155 ترجمة تاريخ سياح
تأليف كروسينسكى از مبلغان يسوعى مقيم ايران كه دربارة حوادث اواخر دولت
صفوي است، به ابراهيم پاشا نسبت داده شده است كه درست به نظر نمىرسد،
زيرا مترجم و ناشر اين كتاب، ابراهيم متفرقه است كه آن را به صدراعظم
هديه كرده است (همو، .(IV(1)/162 كتاب مذكور با عنوان عبرتنامه، به وسيلة
عبدالرزاق دنبلى از تركى به فارسى ترجمه شده است.
ابراهيم پاشا خود شاعر، خطّاط و آهنگساز بود. نتهاي آهنگهاي او كه در دستگاه
ماهور و همايون ساخته شده، هنوز موجود است. ابراهيم خط نسخ و ثلث را از حافظ
عثمان و عمر افندي، استادان طراز اول زمانش، آموخت (عثمانزاده، 34؛ .(IA
علاقة وافر او به عمران و آبادي و امور خيريه موجب گرديد كه آثار زيادي از
او بر جاي بماند كه دارالحديث، كتابخانه، آب انبار، دارالمعلمين، برج
آتشنشانى در استانبول در محلة كاغذخانه و شهزاده باشى و نيز آثاري از اين
قبيل در شهرهاي انطاكيه، ازمير، اورگوپ و موقوفاتى كه از سوي خود وي براي
ادارة اين تأسيسات اختصاص يافته، از آن جملهاند ؛ IA) جمهوريت...). همچنين
با ساختن مدرسه، مكتب، كاروانسرا، حمام، مسجد و نظاير آن در زادگاهش موشقره
و اسكان دادن قبايل تركمن در آنجا، آن را به مركز بخش تبديل كرد و
نوشهرنامنهاد (اوزونچارشيلى، ؛ VI(1)/156 عثمان زاده ، 36) . تأسيس كارخانه
كاغذ سازي در شهر يالوا2 و پارچهبافى و چينىسازي در استانبول نيز از اقدامات
او به شمار مىآيد، به منظور حفظ ميراث فرهنگى، فروش كتابهاي نفيس به
خارجيان را ممنوع ساخت. در زمينة سياست خارجى، ابراهيم پاشا مىكوشيد كه با
تمام كشورها به ويژه دول اروپايى روابط دوستانه داشته باشد. بدين منظور
سفيري به فرانسه فرستاد. با دولت روسيه معاهده صلح امضا كرد كه طبق مفاد
آن به آن دولت اجازه داده مىشد كه در استانبول نمايندة دائمى داشته باشد
(لكهارت، 249). در ارتباط با ايران، علىرغم اينكه سياست ابراهيم پاشا بر
عدم مداخله و حسن همجواري استوار بود، اما فشارهاي داخلى ناشى از اجراي
عهدنامه پاساروفچه كه اراضى زيادي را از پيكر عثمانى جدا ساخت، از يكسو، و
اوضاع نابسامان ايران در اواخر حكومت سلسلة صفوي از سوي ديگر، او را به فكر
تجاوز به ايران انداخت. بعد از انعقاد معاهدة قصر شيرين (ذهاب) در 4 محرم
1049ق/27 آوريل 1639م در زمان سلطنت شاه صفى و مراد چهارم، جنگهاي طولانى
بين دو دولت پايان يافته و صلحى برقرار شده بود كه تا اين زمان، يعنى
نزديك به يك قرن، دوام يافت (هوشنگ مهدوي، 66)؛ ليكن پس از معاهدة
پاساروفچه، در مناسبات دو كشور صفحة جديدي گشودهشد. مادة 19 بخش اقتصادي -
تجاري اين عهدنامه به آمدوشد و شيوة پرداخت حقوق و عوارض گمركى كالاهاي
ايرانى اختصاص داشت كه از طريق خاك عثمانى به كشورهاي اروپايى صادر مىشد
(آقتپة، .(4 جهت ابلاغ مفاد عهدنامه و انجام مقدماتِ اجراي آن، از سوي
ابراهيم پاشا هيأتى به رياست دُرّي افندي به ايران اعزام گرديد. اين
هيأت همچنين مأموريت داشت كه به طور محرمانه اوضاع داخلى ايران را بررسى
و هنگام بازگشت گزارش كند.
دري افندي در اواخر شوال 1132/ اوت 1720م از استانبول به بغداد رفت و پس
از مشورت با والى بغداد، از طريق قصرشيرين، همدان، قزوين به نزد شاه سلطان
حسين آمد (صفر 1133/ نوامبر 1720). دري افندي بعد از انجام مأموريت نهان و
آشكار خود در ايران، در 1134ق به استانبول مراجعت كرد و گزارش خود را به
سلطان احمد و صدراعظم ابراهيم پاشا تقديم داشت (همو، .(6-9 در همين سال
مرتضى قلىخان، نمايندة شاه سلطان حسين وارد پايتخت عثمانى گرديد و به سبب
دانش و تبحرش در ادبيات، از سوي ابراهيم پاشا با احترام تمام پذيرايى شد
(لكهارت، 250). از سوي ديگر، تمام گزارشها از سقوط قريبالوقوع اصفهان كه
مورد حمله و محاصرة افاغنه قرار گرفته بود و نيز انقراض دولت صفويه خبر
مىداد. پادشاه و صدراعظم عثمانى كه از گسترش ناآراميها به مرزهاي خود در
انديشه بودند، به منظور پيشگيري از اين رويداد به اقداماتى دست يازيدند.
ابتدا مرتضى قلىخان، فرستادة دولت صفوي، به ايران بازگردانده شد، سپس
ابراهيم پاشا ديوان (شوراي دولتى) را به تشكيل جلسه دعوت كرد و سرانجام
پس از تجزيه و تحليل اوضاع، به منظور تأمين آرامش و امنيت نواحى مرزي و
حمايت از سنيّان ماوراء ارس، با كسب فتوا از مفتيان، به جنگ با ايران
تصميم گرفته شد (آقتپه، .(12-14 دولت عثمانى براي جبران سرزمينهايى كه
به موجب معاهدة پاساروفچه از دست داده بود، مقدمات تسخير ايروان، گنجه،
تفليس و ساير نقاط را فراهم ساخت و به همين منظور به واليان ارزروم، بغداد،
بصره، موصل ووان دستورات لازم داده شد (اوزون چارشيلى، .(IV(1)/174
با سقوط شاه سلطان حسين دولت عثمانى اوضاع را براي حمله به ايران مناسب
تشخيص داد. از سوي ديگر دولت روسية تزاري كه قصد تجاوز به ايالات غرب
درياي خزر را داشت، از طرف عثمانيها مورد تهديد قرار گرفت. جنگ بين عثمانى و
روسيه بر سر ايالات ايران كه قريب الوقوع به نظر مىآمد، با ميانجيگري
ماركى دوبوناك1 سفير فرانسه در استانبول برطرف شد و طرفين باانعقاد
عهدنامهاي اختلافات خود را حل كردند (همو، ؛ IV(1)189-191 آقتپه، .(29-31 پس
از انعقاد اين عهدنامه، دولت عثمانى ايران را مورد حمله قرار داد و چندين
شهر را به تصرف درآورد. سرانجام با ظهور نادر اوضاع به نفع ايران تغيير كرد
و شهرهاي اشغالى بازپس گرفته شد (هوشنگ مهدوي، 89؛ اوزون چارشيلى،
.(IV(1)/197-199
انتشار خبر شكست نيروهاي عثمانى از نادر، موجب شورش در استانبول گرديد.
ابراهيم پاشا براي جلوگيري از گسترش شورش، به سرعت جهت حمله دوباره به
ايران به تجهيز نيرو پرداخت. قشون عثمانى از استانبول حركت و در اسكودار
اردو زد، اما سلطان احمد كه سرگرم عيش وعشرت بود، تمايل به شركت در اين
جنگ نداشت. شورشيان كه رهبري آنها با خليل پاترونه بود صدراعظم ابراهيم
پاشا را مسبب اين شكستها دانسته عزل و قتل او را خواستار شدند .(IA) پادشاه
نيز كه تاج و تخت خود را در خطر مىديد، ابتدا با عزل او موافقت و سپس فرمان
قتلش را در 27 ربيعالاول 1143ق/29 سپتامبر 1730م صادر كرد. بعد از اعدام
ابراهيم پاشا جنازهاش را بر روي ارابهاي انداخته به بيرون از كاخ
فرستادند كه از سوي شورشيان قطعه قطعه گرديد (استرابادي، 130؛ رفعت، 21؛
.(IA
پس از آن، سلطان احمد سوم نيز از سلطنت خلع و به جايش محمود بهحكومت
برگزيدهشد (استرابادي،همانجا).قطعاتجنازة صدراعظم، شبانه توسط شاكر بيك
واقعهنويس جمعآوري و در جوار موقوفات و آثار خيريهاي كه در مدت صدارت خود
در محلة شهزاده باشى ساخته بود به خاك سپرده شد و ماده تاريخ وفاتش «روحك
ابرهيم پاشا اوله شاد» است كه به حساب ابجد با 1143ق مطابقت دارد
(ايوانسرايى، 14 ؛ رفعت، 22).
مآخذ: استرابادي، ميرزا مهدي، جهانگشاي نادري، به كوشش عبدالله انوار،
تهران، 1341ش؛ جودت، احمد، تاريخ، استانبول، 1309ق/1982م؛ رفعت، احمد،
لغات تاريخيهوجغرافيه، استانبول، 1299ق/1882م؛ عثمانزاده،احمدتائب،
حديقةالوزراء، استانبول، 1271ق/1855م؛ قاموسالاعلام؛ لكهارت، لارنس، انقراض
سلسلة صفويه، ترجمة مصطفى قلى عماد، تهران، 1343ش؛ مروي، محمدكاظم، عالم
آراي نادري، به كوشش محمدامين رياحى، تهران، 1364ش؛ ووسينيچ، وين، تاريخ
امپراتوري عثمانى، ترجمة سهيل آذري، تهران، 1346ش؛ هوشنگ مهدوي، عبدالرضا،
تاريخ روابط خارجى ايران، تهران، 1349ش؛ نيز:
Aktepe, Munir, 1720-1724, Osmanl o - Iran munasebetleri, Istanbul,
1970;Ayvansara @ yi, H @ fiz Huseyin, Vefey @ t-i Selatin ue Mes @ hir-i Ric @
l, Istanbul, 1978; Cumhuriyet Ansiklopedisi, Istanbul, 1968; IA; i ztuna, Yimaz,
Buyuk Turkiye Tarihi, Istanbul, 1983; Uzun 5 arsth, Ismail Hakk o , Osmanl o
Tarihi, Ankara, 1982; TA; yurdaydin, huseyin, f slam Tarihi Dersieri, Ankara,
1982.
علىاكبر ديانت
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا