ابن ابي يعفورجلد: 2نويسنده: محمد هادي موذن جامي
شماره مقاله:855
اِبْنِ اَبى يَعْفور، ابومحمد، عبدالله بن ابى يعفور عبدي كوفى (د
131ق/749م)، محدث شيعى و از خواص اصحاب امام جعفر صادق(ع). او را به سبب
انتساب به عبدالقيس بن اقصى، از نوادگان ربيعة بن نزار، عبدي گفتهاند
(سمعانى، 9/190-192؛ برقى 22). نام پدرش كه به ابويعفور اكبر شهرت داشت
(ابن حجر، 12/281)، واقد و به قولى وقدان بوده است (نجاشى، 213)، ولى
سمعانى وقدان را لقب او دانسته است (9/192).
از زندگى ابن ابى يعفور اطلاع چندانى در دست نيست. نجاشى (همانجا) وي را
شيعهاي جليل القدر و مكرم نزد امام صادق (ع) معرفى نموده است. طوسى (
رجال، 223، 261) در دو جا تحت عنوان عبدالله ابن ابى يعفور عبدي و عبدالله
بن ابى يعفور كوفى به عنوان صحابى امام صادق (ع) از وي ياد كرده است.
به گفتة نجاشى (همانجا) او در مسجد كوفه قاري بود و كتابى داشت كه عدهاي
از اماميه، از جمله ثابت بن شريح آن را از وي روايت كردهاند. همو از وي
با عنوان «ثقة ثقة» ياد كرده (همانجا) و نوري (3/615) او را از فقهاي معروف
اماميه چون زُراره و امثال او دانسته است. طوسى ( اختيار، 427) نقل مىكند
كه در كوفه او را از اصحاب ورع و اجتهاد به شمار مىآوردهاند. همو به چند
طريق مختلف از امام صادق (ع) روايت نموده كه در اطاعت از امام كسى چون
ابن ابى يعفور نبوده است (همان، 250) و نيز روايتى ديگر از امام صادق (ع)
نقل كرده كه «كسى آنچه را خدا در مورد ما واجب كرده، ادا نكرد مگر عبدالله
بن ابى يعفور» (همان، 249) و نيز به گفتة همو، ابوحمزه معقل عجلى از ابن
ابى يعفور نقل كرده است كه او به امام صادق عرض نمود كه اگر اناري را
نصف كنى و بگويى اين نيمه حرام و آن نيمه حلال است، گواهى مىدهم كه
آنچه را تو حلال دانستى حلال است و آنچه را حرام دانستى، حرام (همانجا).
در حديث مشهور «حواريون» (مفيد، 61 -62) كه امام كاظم(ع) اخص اصحاب و
حواريون پيامبر اسلام و ائمة اطهار را بر شمرده است، وي از حواريون امام
محمدباقر (ع) و امام صادق (ع) به شمار آمده است. ابن ابى يعفور در ايام
حيات امام صادق (ع) در 131ق مشهور به سنة الطاعون (نك: ذهبى، 5/199؛ ابن
تغري بردي، 1/313) درگذشت. پس از مرگ او امام صادق (ع) در نامهاي به
مفضل بن عمر جعفى از او به عنوان كسى كه مطيع خدا و رسول و امام بوده،
ستايش كرده است (طوسى، همان، 248-249). از نظر مذهب گرچه به يقين وي
شيعه بوده است، اما شرايط سياسى موجود در زمان حيات او (دورة اموي و عباسى)
مانع از آن بود كه وي تشيع خود را آشكار سازد. كلينى (7/404) از واقعهاي
خبر داده كه طى آن وي در پاسخ به ايراد ابويوسف قاضى، از اقرار صريح به
تشيع خود طفره رفته است. گفتنى است كه ابو يوسف در همين واقعه از ابن
ابو يعفور با عنوان «صدوق» ستايش كرده است، امّا با توجه به تاريخ وفات
ابن ابى يعفور اين امر محل تأمل است.
طوسى (همان، 266) از فرقهاي به نام يعفور ياد كرده و مشكور در تعليقاتش بر
كتاب المقالات و الفرق اشعري (ص 227) احتمال داده است كه اين فرقه
منتسب به ابن ابى يعفور است، اما چنين نيست و اين فرقه كه از غُلات
شيعهاند به محمد بن يعفور منسوبند (خوارزمى، 50). اشعري (ص 88) ابن ابى
يعفور را از دستهاي از فرقههاي شيعه مىداند كه به امامت امام كاظم (ع)
پس از امام صادق(ع) قائل بودهاند و به واسطة پايداري اين دسته اكثر
طرفداران عبداللهافطح بهامامتامام هفتم شيعياناثناعشري - امامكاظم(ع) -
بازگشته و به آن معتقد شدهاند. ابن ابى يعفور با اينكه پدرش محدث بوده
(مسلم بن حجاج، 199) و ثقه به شمار مىرود (ابن حجر، 11/123) از او روايت
نكرده، اما از امام باقر (ع) از طريق برادرش عبدالكريم روايت كرده است
(طوسى، تهذيب، 6/242). وي از ابوالصامت، اسحاق بن عمار و معلى ابن خنيس
(همان، 4/150، 6/223، 9/330) و جز آنان روايت كرده است و برادرش يونس (ابن
حجر، 11/452)، ابن مسكان، عبدالكريم ابن عمر خثغمى، ابان بن عشان، احمد بن
محمد بن ابى نصر، عبدالله بن بكير (طوسى، تهذيب، 2/94، 231، 4/136، 150) و
بسياري ديگر از او روايت نمودهاند.
مآخذ: ابن تغري بردي، النجوم؛ ابن حجر، احمد، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دكن،
1327ق/1909م؛ اشعري قمى، سعد، المقالات و الفرق، به كوشش محمد جواد مشكور،
تهران، 1963م؛ برقى، احمد، كتاب الرجال، تهران، 1383ق/1963م؛ خوارزمى،
محمد، مفاتيح العلوم به كوشش ابراهيم ابياري، بيروت، 1404ق/1984م؛ ذهبى،
شمسالدين محمد، تاريخ الاسلام ، قاهره، 1368ق/1948م؛ سمعانى، عبدالكريم،
الانساب، حيدرآباد دكن، 1398ق/1978م؛ طوسى، محمد، اختيار معرفة الرجال، به
كوشش حسن مصطفوي، مشهد، 1348ش؛ همو، تهذيب الاحكام، به كوشش حسن موسوي
خرسان، تهران، 1390ق/1970م؛ همو، رجال، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف،
1381ق/1961م؛ كلينى، محمد، الفروع من الكافى، به كوشش علىاكبر غفاري،
بيروت، 1401ق/1981م؛ مسلم، الكنى و الاسماء، به كوشش مطاع الطرابيشى،
دمشق، 1404ق/1984م؛ مشكور، محمدجواد، حاشيه بر المقالات و الفرق (نك: اشعري
قمى در همين مآخذ)؛ مفيد، محمد، الاختصاص، به كوشش علىاكبر غفاري و محمود
زرندي، قم، جما: المدرسين فى الحوزة العلميه؛ نجاشى، احمد، رجال، بمبئى،
1317ق/1899م؛ نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، 1318-1321ق.
محمدهادي مؤذّن جامى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا