شماره مقاله:811
اِبْن اَبِى الرِّجال، ابوالحسن على الكاتب الشيبانى المغربى (د نيمة اول
سدة 5ق/11م)، منجم و شاعر، مربى و وزير، يا رئيس ديوان رسائلِ چهارمين امير
زيري، معزّبن باديس (سلامه يوسف، 11؛ ابن عذاري، 1/285). از زندگى وي
آگاهى زيادي در دست نيست. اين اندازه مىدانيم كه در فاس يا قُرطبه زاده
شد و در قيروان شهرت يافت. غربيان او را آبنراجل1 (تصحيف ابن الرجال) يا
آلبوهازن2 (تصحيف ابوالحسن) مىخوانند. ابن ابى الرجال در آغاز امارت معز
يعنى در زمانى كه اين يك فقط 8 سال داشت، به دربار وي راه يافت و مربى
او شد (ابن عذاري، همانجا). بنىزيري از سوي فاطميان بر افريقيه حكم
مىراندند و معز تحت تأثير تربيت و آموزش ابن ابى الرجال به مذهب مالك
گرويد (همانجا). پيامدهاي گرايش مذهبى امير زيري، آن شاعر ستارهشناس را به
صورت عامل معنوي يكى از خشنترين موارد تحميل عقيده و نيز يكى از دّد
منشانهترين خونريزيهاي تاريخ در آورد: در 433ق/1042م معز خود را تابع خليفة
عباسى خواند و تا 440ق/1049م به كلى از فاطميان گسست و مردم افريقيه را
كه تا آن زمان بيشتر بر مذهب فاطمى بودند (همانجا؛ قس: ذهبى، 18/140 كه
آنها را حنفى خوانده است)، به پيروي از مذهب مالك وادار ساخت و اين كار
بىخشونت و خونريزي، شدنى نبود. تنها در قيروان، سربازان و غلامان معز كه از
مدتها پيش به دقت برگزيده شده بودند، 3 هزار تن از فاطميان را كشتند و
قتلگاه ايشان بركةالدم (= استخر خون) نام يافت (ابن اثير، 9/521، 566؛ ابن
عذاري، 1/285-290). در ديگر شهرهاي افريقيه نيز فاطميان از آزار و كشتار مصون
نماندند. سرانجام مستنصر فاطمى، عربهاي بنى هلال و بنى سليم را به سركوبى
معزّ فرستاد؛ اينان سپاه وي را تاراندند و قيروان و سوسه و تونس را تصرف
كردند (449ق/ 1057م).
معزّ به مهديه عقب نشست و همانجا در شعبان 454/ اوت 1062 درگذشت (ذهبى،
18/140، 141؛ ابن عذاري، 1/286). بدينسان دفتر زندگى سياسى ابن ابى الرجال
كه از اين پس خبري از او در دست نيست، به عنوان مردي كه در مركز يك
سلسله رويدادهاي خونين و بىتوفيق قرار داشته، سخت تيره است، اما وي در
عين حال به عنوان وزير اديب، مورد احترام و بزرگداشت ادبا و شعرا بوده است
و بسياري از اينان آثار خود را به نام او نگاشتهاند. ابن رشيق (ص 110- 113)
برخى از اشعار او را نيز آورده، و از وي به عنوان «رئيس ابوالحسن» ياد كرده
است.
به گزارش قفطى، در رصد ورود شمس به صورت فلكى ميزان كه در 378ق/988م به
فرمان شرفالدوله بويهى و زير نظر ابوسهل بيژن بن رستم كوهى، هندسهدان و
ستارهشناس برجستة طبرستانى، در بغداد انجام شد، منجمى به نام ابوالحسن
مغربى نيز شركت داشته است (ص353). بهنظر برخىپژوهشگران، آنمنجم همين
ابنابىالرجال بوده است (سوتر، .(75 برخى ديگر، چنين چيزي را نامحتمل
مىشمارند VII/186) .(GAS,
معروفترين اثرِ علمى ابن ابى الرجال كتاب البارع فى احكام النجوم است
كه به ويژه در جهان غرب شهرت عظيمى براي او به بار آورد. در اين كتاب
بسياري از مطالب رسالههاي كهنتر دربارة احكام نجوم بازگو شده است ( 2 EI).
از ويژگيهاي اين كتاب، نقل قطعاتى از آثار يك منجم ناشناس به نام مستعار
زرتشت است. ابن ابى الرجال خود مدعى است كه اثر زرتشت را خوانده و تحقيق
و تكميل كرده است (اشتگمان، .(317-336 كتاب البارع شامل 8 باب است. 3 باب
نخست در اختيارات (گزينش اوقات سعد)، 3 باب بعدي در مواليد، باب هفتم در
تحويل سنين و باب هشتم در تنجيم عمومى ( 2 EI). از مسائل جالب توجه در
باب هفتم اين كتاب، مبحث منازل القمر است. ابن ابى الرجال در اين مبحث،
آراء ستارهشناسان هندي را با نظرات دوروتئوس3 يونانى (سدة اول م) مقايسه
مىكند (شتاين شنايدر، .(156 وي براي قمر 28 منزل بر مىشمارد، در حالىكه
هندوان معاصر وي تنها 27 منزل مىشناختند (همانجا). كتاب البارع در 1254م به
فرمان آلفونس دهم توسط يهود بن موسى به زبان كاستيلى درآمد و از روي همين
ترجمه، 2 ترجمه به زبان لاتين، 3 ترجمه به زبان عبري و يك ترجمه به
زبان پرتغالى كهن تهيه شد ( 2 EI). ترجمة لاتين آن، نخستين بار در 1485م در
ونيز چاپ شد ( بستانى ). ترجمههايى نيز كه به زبانهاي فرانسوي و انگليسى
از اين كتاب شده، از روي نسخة لاتين صورت گرفته است.
در اوايل سدة 14ق/20م، ابوالقاسم شيرازي (فرزند وصال شيرازي شاعر) و محمد
امين موسوي خراسانى به دستور حاكم فارس از روي يك نسخة خطى عربى به
ترجمة فارسى آن پرداختند (منزوي، 1/257). نسخههايى از اصل عربى اين اثر در
موزة بريتانيا و كتابخانة مركزي دانشگاه تهران (مركزي، 224) موجود است.
ديگر آثار وي از اين قرار است: ارجوزة فى الاحكام الفلكية يا الدلالة الكلية
عن الحركات الفلكية، قاهره، 1892م. اين ارجوزه توسط احمد بن حسن القنفذي
القسطنطينى (د 810ق/1407م) و كمال التوركانى شرح شده است I/256) ؛ GAL,
سركيس، 1/31)؛ ارجوزة فى دليل الرعد يا دوحة حوادث الرعاد I/401) )؛ GALS,
كتاب فى الرموز و حل العقد و بيان الرصد، كه هر دو اثر اخير از ميان رفته
است ( 2 EI؛ اشتگمان، .(322
مآخذ: ابن رشيق، حسن، العمدة فى محاسن الشعر و آدابه، به كوشش محمد
محيىالدين عبدالحميد، بيروت، 1972م؛ ابن عذاري، محمد، البيان المغرب فى
اخبار المغرب، ليدن، 1848م، ص 285-300؛ بستانى ف؛ ذهبى، محمد، سير اعلام
النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و محمد نعيم العرقوسى، بيروت، 1404ق/1984م؛
سركيس، چاپى؛ سلامه يوسف، محمد، ابن رشيق القيروانى، آرائه النقدية و
البيانية، قاهره، 1972م؛ قفطى، على، تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس ليپرت،
لايپزيگ، 1903م؛ مركزي، خطى؛ منزوي، خطى؛ نيز:
EI 2 ; GAL;GAL,S; GAS; Stegemann,Viktor, X Astrologishe Zarathustra Fragmente
bei dem arabischen Astrologen Abul - Hasan, 1 Ali Ibn aber- Rig ? l n ,
Orientalia, 1937, Vol. VI; Steinschneider, M., `` [ ber die Mundstationen'',
ZDMG, 1864, XVIII/155-157; Suter Heinrich, Die Mathematiker und Astronomen der
Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900, PP. 100, 210, 214. محمدعلى مولوي
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا