آلسجلد: 2نويسنده: صادق سجادي
شماره مقاله:424
آلِس، يا هاليس، قِزِل ايرماق (سرخ رود)، بزرگترين رود آسياي صغير به درازاي 182‘1
کم. در وجه تسمي? آن گفتهاند که چون بارانهاي سخت، خاک سرخ منطقهاي را که اکنون
به ساري قَميش موسوم است، ميشويد و به رود ميريزد، ترکان پس از چيرگي بر آسياي
صغير آن را قزب ايرماق خواندهاند. اين رود از کوههاي قزل داغي در مشرق سيواس
سرچشمه ميگيرد و پس از مشروب کردن شهرهاي زره و سيواس، و گذر از جنوب قيرشهر، از
50 کيلومتري مشرق آنکارا مي گذرد و به سوي شمال امتداد مييابد و سرانجام از کنار
بافرا در دلتاي گستردهاي که خود ساخته، به درياي سياه ميريزد. مسير رود داراي
قوسهاي عظيمي در جهات جنوب غربي، غرب، شمال و شمال شرقي است. بستر آن پهن و
کنارههايش که به نظر ميرسد روزگاري بسيار حاصلخيز بوده، بلند است. آبِ رودخانه در
تابستان کاهش مييابد و چون طغيان ميکند، به رنگ زرد تيره نمايان ميشود.
ريزابههاي عمد? آن دَليچه چاي، دليچه ايرماق و کوک ايرماق است. حوز? آبخيز آن
700‘76 کم 2 است. سطح آب اين رودخانه در فصلهاي مختلف و نواحيِ گوناگونِ مسيرش
بسيار متفاوت است. در بخش بالاي قزلايرماق آب و هواي برّي حاکم است و در همين جاست
که اين رود در فصل تابستان قسمتي از آب خود را در اثر تبخير از دست ميدهد. در مسير
مياني و پاييني آن به علّت دريافت ريزابههاي مختلف و نيز بارش نسبتاً بسيار در
کرانههاي درياي سياه، سطح آب بالا ميآيد. اين رود چون در پارهاي جايها از
زمينهاي رسوبي گچي ميگذرد، داراي آبي تلخ مزه است. گذشته از آن، ريزابههايي چون
آجيسو (= آب تلخ) و آجي ايرماق (= رود تلخ) که به قزل ايرماق ميريزند، چنانکه از
نامشان پيداست، از جمله عوامل تلخي اين رود بهشمار ميآيند. با اينهمه، قزلايرماق
از نظر کشاورزي حائز اهميت بسيار است. نيز سدهايي براي توليد برق و بر روي اين رود
يا شاخههاي آن ساخته شده است. اگر مقصود هومر از رود هيلوس همين رود باشد (و البته
قراين جغرافيايي هم اين معني را تأييد ميکند)، ايلياد او کهنترين نوشتهاي است که
به اين رود اشاره دارد. نيز اشارات نسبتاً مفصل هرودت دربار? اين رود، گوياي اهميت
آن در تاريخ کهن آسياي صغير است. به گفت? او، رود هاليس مرز ميان سراسر خط? جنوبي
آناتولي از حوالي کرانههاي مديترانه تا درياي سياه به شمار ميرفت و در اين مسير
با چند رود ديگر به رود بزرگ هرموس که در ايلياد نيز به آن اشاره شده است، ميپيوست
و از آنجا وارد درياي سياه ميشد.
آلس به سبب موقعيت ويژهاش بر سر راه شرق و غرب، گذشته از آنکه در اطراف آن پيکارها
رخ داد و مبدأ حملات مهاجمان به شرق و غرب باختر زمين بود، مهمترين مرز طبيعي ميان
دولتهاي اطراف به شمار ميرفت. تاريخِ اقوام گوناگوني که در دو سوي اين رود سکني
گزيده و از آنجا به اطراف تاختهاند، مؤيّد همين معني است. قوم حِتّي در اوايل
هزار? 2ق م در اطراف قوس بزرگ آلس مستقر شد و دولتي تشکيل داد. نيز اقوام کيمريان و
سَکاييان پس از اتّحاد با اقوامي مانند قوم ترر ، در مصب اين رود ساکن شدند و تاخت
و تاز خود را به نواحي مختلف آسياي صغير از آنجا آغاز کردند.
در روزگار ليدياييها و سپس جانشينان اسکندر، اين رود اغلب مرز ميان دولت ايران و
دولتهاي ليديايي يا يوناني آن سوي رود بهشمار ميرفت، چنانکه پس از صلح ميان
هووخشتر? مادي فرزند فرورتيش، و آليات شاه ليديا (585ق م)، اين رود به عنوان مرز
ميان دو کشور تعيين شد. کرزوس جانشين آليات نيز براي سرکوبي کوروش از همين رود گذشت
و گام به خاک ماد گذاشت. اگرچه هرودت خود بر آن است که کرزوس از پل گذر کرد، ولي او
با اشاره به روايت ديگر يادآور ميشود که در جريان اين لشکرکشي، براي تقليل خطر
عبور از آب، طالس جريان آب را به 2 شاخه تقسيم کرد. گفتهاند که مسير نخستين رود پس
از آن خشک شد، ولي هرودت اين قول را مردود ميشمارد. نيز کورش براي تسخير ليديا، و
خشايارشاه در لشکرکشي به يونان از همين رود گذشتند و وارد فريگيا شدند. روزگاري نيز
شاهان ايران به وسيل? ساتراپهاي ارمني بر سرزميني از کاپادوکيا تا کرانههاي هاليس
فرمان ميراندند. جاد? شاهي داريوش از سارد تا شوش از فريگيا ميگذشت و در نزديکي
رود هاليس به پتريا پايتخت پيشين حِتّيان ميرسيد. در روزگار فرمانروايي جانشينان
اسکندر، مهرداد سوم از دودمان پادشاهان پونتوس که از برابر آنتيگونوس مقدوني گريخته
بود، پس از کشته شدن وي بازگشت و در در? رود هاليس شامل بخشهايي از کاپادوکيا و
پافلاگونيا، حکومت بر قلمرو پدران خويش را در دست گرفت.
رود آلس در روزگار اسلام، بهويژه در پيکارهايي که ميان مسلمانان و روميان و
صليبيان رخ نمود، اهميت خود را همچنان نگه داشت. از اشعار متنبّي و ابوفِراس بر
ميآيد که در آن روزگار تا استيلاي ترکان بر قلمرو روم شرقي، اين رود در نزد عربها
به آلس مشهور بوده است. ياقوت آلس را همان رود سلوکيه ميداند و اشاره ميکند که
ميان آن و طرسوس يک روز راه است. در روزگار عبّاسيان، در اطراف اين رود ميان
سيفالدول? حمداني و روميان پيکارها رفت و سپس مرکز مبادل? اسيران دو سپاه شد. در
خلال جنگهاي صليبي نيز يکبار ريموند در هنگام گريز از برابر مسلمانان به بافرا
(واقع در دلتاي آلس) رفت و از آنجا به قسطنطنيه گريخت.
آخرين فاتح بزرگي که پيش از سقوط قسطنطنيه قلمرو خود را در آسياي صغير تا رود هاليس
وسعت داد، هولاکوخان مغول بود. او سرزمينهاي دو سوي رود هاليس را ميان عزّالدين و
رکنالدّين، پسران کيخسرو سلجوقي تقسيم کرد و آن را مرز مستملکات آن دو دانست. اين
رود از سد? 8ق/14م در داخل قلمرو امپراتوري عثماني قرار گرفت و امروز از رودهاي
ترکيه است.
مآخذ: اوتر، ژان، سفرنامه، ترجم? علي اقبالي، تهران، 1363ش، ص 293؛ بروکلمان، کارل،
تاريخ الشعوب الاسلاميه، ترجم? نبيه امين و منير بعلبکي، بيروت، 1984م، صص 405،
406؛ بنتان، اگوست، سفرنامه، ترجم? منصور? اتحاديه، تهران، 1354ش، ص 40؛ بهمنش،
احمد، تاريخ ملل قديم آسياي غربي، تهران، 1347ش، ص 302؛ پطروشفسکي، ا. پ.، کشاورزي
و مناسبات ارضي در ايران عهد مغول، ترجم? کريم کشاورز، تهران، 1344ش، 1/77؛ پيرنيا،
حسن، تاريخ ايران باستان، تهران، 1362ش، 2/716، 3/2122، 2132؛ دورانت، ويل، تاريخ
تمدن، ترجم? هوشنگ پيرنظر، تهران، 1343ش، 6/160؛ دياکونوف، ا. م.، تاريخ ماد، ترجم?
کريم کشاورز، تهران، 1357ش، صص 295، 327؛ رانسيمان، استيون، تاريخ جنگهاي صليبي،
ترجم? منوچهر کاشف، تهران، 1360ش، 2/28، 239؛ گروسه، رنه، امپراتوري صحرانوردان،
ترجم? عبدالحسين ميکده، تهران، 1355ش، ص 97، 98؛ هرودت، تواريخ، ترجم? غلامعلي وحيد
مازندراني، تهران، 1356ش، صص 20، 27، 46، 47، 49، 110؛ هوار، کلمان، ايران و تمدن
ايراني، ترجم? حسن انوشه، تهران، 1363ش، ص 52؛ هومر، ايلياد، ترجم? سعيد نفيسي،
تهران، 1344ش، ص 535؛ ياقوت حموي، ابوعبدالـه، معجم البلدان، به کوشش فرديناندو
وستفلد، لايپزيک، 1866-1870م، 1/64؛ نيز:
IA; TA, Kizil-Irmak.
صادق سجادي