آل قفطانجلد: 2نويسنده: حسن يوسفي اشکوري
شماره مقاله:452
آلِ قَزْويني، خانداني علمي و ادبي از نيم? دوم سد? 12 تا ميانههاي سد? 14ق/18 تا
20 در نجف، حِلّه و پيرامون آن. از آنرو اين خاندان را قزويني گفتهاند که
بنيانگذار آن، اهل قزوين بوده و براي فراگيري علوم ديني به نجف هجرت کرده و در آنجا
ساکن گشته است و فرزندان و نوادگان او نيز در همان سرزمين مقيم شدهاند. آنان را به
سبب سکونت در نجف و حِلّه «نجفي» و «حِلّي» نيز خواندهاند و چون از زيدبن علي بن
حسين(ع) نسب ميبرند، نام خانوادگي آنان «حسيني» است.
از آل قزويني عالمان، فقيهان و اديبان بزرگ و نامآوري برخاستهاند که هر کدام در
دوران خود نقش مؤثري در گسترش علوم ديني و آموزش مذهبي مردم داشتهاند. با اينکه
عالمان اين خاندان عموماً فقيه و محدّث بودهاند، در ادب بهويژه شعر عربي نيز شهرت
داشتهاند و محافلِ ادبي آنان پيوسته کانون گرم اديبان و شاعران بوده است.
دانشمندان آل قزويني در تشويق و ترغيب شاعران و نويسندگان و گسترش و غناي شعر و ادب
عربي نقش بسزايي داشتهاند و بسياري از آنان از سرِ ادبپروري، جوايزي به
سخنسرايان و نويسندگان ميبخشيدند (محسن امين، 4/102). کساني از عالمان قزويني که
بيش و کم شناخته شدهاند، اينانند:
1. سيداحمدبن محمد (د 1199ق/1784م)، مؤسس و نخستين عالم شناخته شد? اين خاندان. از
شرح زندگي پدر او چيزي معلوم نيست و چنانکه گفتهاند، سلسل? نسب او با 23 واسطه به
زيدبن علي بن الحسين(ع) ميرسد. سيداحمد در قزوين زاده شد و پس از فراگيري مقدمات
علوم آن روزگار، براي ادام? تحصيل رهسپار عراق گشت و در حوز? درس عالمان و فقيهان
مشهور نجف شرکت کرد و خود فقيهي بنام گرديد. در اوان تحصيل در نجف، با دختر
سيدمرتضي طباطبايي (خواهر سيدمهدي بحرالعلوم) ازدواج کرد. وي سرانجام رهسپار ايران
شد و در آغاز به قصد زيارت به مشهد سفر کرد و پس از آن به زادگاهش قزوين بازگشت و
ديري نگذشت که در همين شهر درگذشت. او داراي 5 فرزند به نامهاي: سيدمحمد علي،
سيدحسن، سيدعلي، سيدحسين و سيدباقر بود که همگي از عالمان دين بودند و بجز سيد باقر
از ديگران اطلاعي در دست نيست.
2. سيدباقر بن سيد احمد (1246ق/1830م)، از عالمان بنام شيعي و فقيهان مشهور عراق در
نيم? اول سد? 13ق/19م. از تاريخ تولد و شرح زندگي وي اطلاع بسياري در دست نيست.
گفته شده است که وي نزد پدر خود و نيز دانشمند معروف شيخ جعفر کاشف الغطاء درس
خوانده است. از نظر خصايل اخلاقي و سلوک معنوي از شهرت خاصي برخوردار بوده است و از
اينرو بسياري از کساني که در زندگي و احوال او تحقيق کردهاند، کرامات چندي را به
او نسبت دادهاند. نوري در النجم الثاقب و مستدرک برخي از اين کرامات را آورده است.
سيدباقر تأليفاتي نيز دارد به اين شرح: 1. حواشي کشف اللّثام؛ 2. الوجيزه في
الطّهاره و الصّلوه؛ 3. الوسيط، آقابزرگ ميگويد که وجيز و وسيط در کتابخان?
سيدمهدي قزويني موجود بوده است؛ 4. جامع الرسائل، اين مجموعه در 5 باب فقهي است:
نماز و طهارت، روزه و اعتکاف، زکات و خمس، حج و عمره، جهاد و امر به معروف؛ 5.
الفُلک المشحون، اين کتاب در احوال امام غايب(ع) است.
3. سيدمهدي بن حسين بن احمد (1222-1300ق/1807-1882م)، لقب او معزالدين و کنيهاش
ابوجعفر است. وي فقيه، اصولي، متکلّم، مفسّر، اديب، شاعر و برجستهترين چهر? آل
قزويني و از عالمان بزرگ امامي در اواخر سد? 13ق/19م بوده است. سيد مهدي در نجف يا
حلّه زاده شد و براي ادام? تحصيل و فراگيري سطوح عالي علوم ديني به نجف رفت و در
حوز? درس عالمان بزرگي چون شيخ مرتضي انصاري، ميرزاي شيرازي، حاج ميرزا محمدحسن،
شيخ موسي فرزند شيخ جعفر کاشف الغطاء، شيخ علي کاشف الغطاء فرزند ديگر شيخ جعفر،
عمويش سيدباقر قزويني و نيز سيد محمدتقي قزويني حاضر شد و فقه و اصول و ديگر علوم
رايج آن روزگار را گرفت، اما در علم و عمل بيشترين بهره را از عمويش سيدباقر برد.
وي در 20 سالگي به درج? اجتهاد نايل آمد. گفتهاند که او از حافظهاي نيرومند
برخوردار بود و چيزي را که ميخواند و يا ميشنيد از ياد نميبرد. وي از برخي
استادان خود مانند سيدباقر و علام? طباطبايي اجاز? روايت داشته است.
هنگامي که استادش ميرزاي شيرازي از نجف عازم سامرا شد، همراه وي به آن شهر رفت. پس
از مدتي به کاظمين آمد و چنين مينمايد که پس از آن به نجف بازگشته باشد. فعاليت
علمي و ارشادي وي بيشتر در حلّه بوده است. ميرزاحسن نوري که خود از شاگردان او
بوده، گويد: پس از آمدن سيد به حلّه، شيعيان آن ديار که تا آن زمان قدرتي نداشتند و
از آموزشهاي مذهبي چيزي نميدانستند، جاني تازه پيدا کردند و با معارف اسلامي و
شيعي آشنايي گسترده يافتند. تلاشهاي فکري و تبليغي وي تا آنجا مؤثر بود که گفتهاند
حدود 000‘100 نفر در حلّه و پيرامون آن به مذهب شيعه گرويدند. افزون بر اين، او
حوز? درسي پديد آورد که دانش پژوهان از نقاط مختلف در آن گرد آمدند و به مراتب
والاي علمي رسيدند. برخي از شاگردان بلند آواز? او عبارت بودند از حاج ميرزا حسين
نوري (1254-1320ق/1839-1902م)، عمويش سيدعلي قزويني، ميرزا محمدبن عبدالوهاب همداني
کاظمي، ابوالمکارم شيخ محمدبن عبداللـه بن محمود حرزالدّين (د 1277ق/1860م) و
محمدبن علي بن کاظم بن جعفر جزايري نجفي (د 1303ق/1901م). کساني که از وي اجاز?
روايت گرفتند، اينانند: ميرزاجعفربن ميرزا علي نقي طباطبايي حايري، شيخ عمران بن
حاج احمد نجفي، حاج ميرزا حسين نوري، عمويش سيدعلي قزويني، آخوند ملا محمد کاظم
خراساني (د 1329ق/1911م)، شيخ محمدعلي بن محمدحسن خوانساري (د 1332ق/1913م) و شيخ
محمد حسين بن محمدعلي شهرستاني حايري.
سيدمهدي در پيشتر دانشهاي متداول روزگار خود مهارت داشت، اما چيرهدستي او در فقه
بيش از همه بود، تا آنجا که او را بر اکثر فقيهان آن عصر ترجيح دادهاند. وي از نظر
اخلاقي و عرفاني نيز شهره بود و آشنايانش او را به پرهيزگاري و پارسايي ستودهاند.
فرزندش حسين گويد که او بسيار متعبّد و در عمل به هم? احکام ديني سخت کوشا بود.
لحظهاي از عمرش را بيهوده صرف نميکرد؛ يا به رفع مشکلات مردم ميپرداخت، يا به
تدريس اشتغال داشت و يا به تحقيق و تأليف وقت ميگذراند. با اينکه از ثروت و جلال و
شکوه اجتماعي و ظاهري بسيار برخوردار بود، زندگي را به سادگي گذراند. او در 78
سالگي (و به گفتهاي 93 سالگي) پس از بازگشت از سفر حج در سَماوه درگذشت و جناز? او
را با احترام بسيار به نجف منتقل کردند و و در آرامگاه خانوادگي به خاک سپردند.
سيدمهدي قزويني آثار بسياري در فقه، اصول، حديث، تاريخ و ادبيات برجاي نهاده است که
فهرست آنها چنين است:
در فقه: 1. بصائر المجتهدين، 2. حليه المجتهدين، 3. مواهب الافهام في شرح شرائع
الاسلام، 4. نفائس الاحکام، 5. القواعد الکليه الفقهيه، 6. فُلک النجاه في احکام
الهُداه، 7. وسيله المقلدين الي احکام الدّين، 8. رساله في المواريث، 9. اللّمعات
البغداديّه في الاحکام الرّضاعيّه، 10. مناسک الحج، 11. شرح اللّمعتين، 12. شرح
معالم (ابن القطّان)، 13. المنظومه، 14. اجوبه المسائل البحرانيّه.
در اصول: 1. الفرائد، 2. الودائع، 3. المهذّب، 4. الموارد، 5. شرح القوانين، 6.
البسائک المذهّبه، 7. آيات الاصول، 8. الفوائد الغرويّه في المسائل الاصوليّه، 9.
اساس الايجاد لتحصيل ملکه الاجتهاد، 10. شرح المنظومه في الاصول، 11. رساله في
حجّيّه الخبر الواحد، 12. الروائح، 13. المذهب البارع، 14. درّه الغوّاص.
در فلسفه، منطق، کلام و رياضي: 1. مضامير الامتحان في علم الکلام و الميزان، 2.
آيات المتوسّمين في اصولالدّين، 3. القلائد الخرائد في اصول العقائد، 4. القلائد
الحلّيه في العقائد الدينيه، 5. رساله في ابطال الکلام النّفسي، 6. مسائل الارواح،
7. مختصر في الامور العامّه و الجواهر و الاعراض، 8. شرح منظومه تجريد العقائد، 9.
الصّوارم الماضيه لردّ الفرقه الهاويه و تحقيق الفرقه الناجيه، 10. قوانين الحساب.
در تفسير: 1. تفسير سوره الفاتحه، 2. تفسير سوره القدر، 3. تفسير سوره الاخلاص.
در حديثشناسي: 1. سفينه الراکب في بحر محبّه عليبن ابيطالب(ع)، 2. مشارق الانوار
في حلّ مشکلات الاخبار.
در اخلاق: 1. معارج النّفس الي روحالقدس، 2. معارج الصّعود في علم الطّريقه و
السّلوک.
برخي گفتهاند که سيدمهدي در هر علمي اثري داشته است، ولي بسياري از اين آثار که در
دست شاگردانش بود، در جريان طاعون عمومي نجف از ميان رفته است.
4. سيدجوادبن حسن بن احمد (د قبل از 1300ق/1882م)، برادر سيدمهدي و از عالمان اين
خاندان. از تاريخ تولّد و درگذشت و نيز از زندگي او چيزي معلوم نيست. شيخ حسون حلّي
(د 1308ق/1886م) در سوگ او چکامهاي سروده است.
5. سيدجعفربن باقربن احمد (د 1265ق/1848م). برخي او را از نوابغ عصر بهشمار
آوردهاند. در اواخر عمر از نجف به مَسْقَط و عُمان رفت و اميران و بزرگان و عالمان
مقدم وي را گرامي داشتند. سرانجام در مسقط درگذشت و جناز? او را به نجف بردند و در
آرامگاه خانوادگي به خاک سپردند. او شاعري توانا بود، و گفتهاند که بسياري از
اشعار او در سفر مسقط از بين رفته است.
6. سيد محمدبن مهدي بن حسن (1262-1335ق/1846-1917م)، فقيه، محدّث، اديب و از شاعران
آل قزويني. وي در حلّه به دنيا آمد و پس از فراگيري مقدمات علوم، مراه دو برادرش
(جعفر و حسين) براي ادام? تحصيل رهسپار نجف گرديد. در اين شهر رياضيات و منطق و
سطوح عالي فقه و اصول را نزد استاداني چون شيخ حسن کاظمي و برادرش شيخ محمد، شيخ
علي حيدر نجفي، پدرش سيدمهدي، ملامحمد ايرواني و شيخ لطفاللـه مازندراني آموخت. او
از پدر و استاد ديگرش ايرواني به کسب اجاز? حديث نايل آمد.
محمد در اوان تحصيل از نجف به حلّه آمد و پس از چندي به نجف بازگشت و به درس ادامه
داد. بار ديگر به حله آمد و در 1293ق/1876م همراه پدر به نجف برگشت و در درس خارج
فقه و اصول شرکت جست. سال بعد به حج رفت و مجدداً به حوز? نجف مراجعت کرد و به
تعليم و تعلّم ادامه داد. سرانجام در 1313ق/1895م مردم حلّه، به سبب فقدان ديگر
عالمان آل قزويني (ميرزا جعفر در 1298ق/1880م، سيدمهدي در 1300ق/1882م و ميرزا صالح
در 1304ق/1886م درگذشته بودند)، از سيد محمد خواستند که به زادگاهش برگردد و
پيشوايي ديني مؤمنان را به دست گيرد. او اين دعوت را پذيرفت و به حلّه بازگشت و از
استقبال شکوهمند مردم برخوردار شد. وي تا آخر عمر (مدت 22 سال) در حلّه زيست و در
آنجا حوز? درس وسيعي تشکيل داد که دانش دوستان بسياري در آن گرد آمدند و عالمان و
فقيهان چندي تربيت شدند. وي به فعاليتهاي اجتماعي و حل مشکلات عمومي نيز علاقهمند
بود. از کارهاي او مرمّت قبور سادات و عالمان و مساجد است از قبيل ضريح قاسم بن
موسي بن جعفر(ع)، قبر محقق، آل طاووس، ابن ادريس، شيخ وَرّام. وي نهر حلّه را نيز
بازسازي کرد و گفتهاند «سدّ هنديّه» که امروز بر فرات بسته شده است، در
1322ق/1904م به پيشنهاد او و به وسيل? والي بغداد ساخته شد. بناي اين سد از همان
سال آغاز گرديد و در 1332ق/1913م پايان يافت. وي در حلّه درگذشت و جسدش را در نجف
در آرامگاه آل قزويني به خاک سپردند.
سيدمحمد اهل قلم بود و آثار او را بدينگونه ياد کردهاند: 1. منظومه في المواريث،
در حدود 400 بيت است. او در 1332ق/1913م از سرودن آن فارغ شده است. اين منظومه در
نجف به چاپ رسيده است؛ 2. رساله في علم التّجويد؛ 3. دليل المتحيّرين في مناسک
الحاجّ و المعتمرين؛ 4. طروس الانشاء؛ 5. الامالي.
7. سيدحسين بن مهدي بن حسن (1268-1325ق/1852-1908م). فقيه، اصولي، اديب، شاعر و
مؤلف. او در حلّه زاده شد. نزد پدر و برادرانش ميرزا صالح، ميرزاجعفر و سيدمحمد
مقدمات علوم را آموخت و پس از آن علوم عقلي و نقلي و سطوح عالي فقه و اصول را از
استادان بزرگ حوز? نجف، از جمله آخوند ملا لطف اللـه مازندراني، ملا محمد ايرواني،
ملا محمدکاظم خراساني و ميرزا حبيباللـه رشتي فرا گرفت. وي از پدر و برادرانش
اجاز? روايت داشت. در شعر و ادب شهره بود و نثري استوار و زيبا داشت و به گسترش ادب
و تربيت شاعران و نويسندگان اهتمام بسيار ميورزيد. خان? وي مجمع عالمان و شاعران و
اديبان بود.
آثار سيد حسين را بدينگونه بر شمردهاند: 1. تعليقه علي رسائل الانصاري؛ 2. رساله
في مقدمه الواجب؛ 3. حاشيه علي شرح اللّمعه؛ 4. نفائس الاحکام.
8. سيدجعفربن مهدي بن حسن (1253-1298ق/1837-1880م)، اديب، شاعر، فقيه، اصولي، و
استاد در منطق. وي در حلّه چشم به جهان گشود و در همانجا نزد پدر درس خواند و
مقدمات علوم را فرا گرفت و پس از آن به نجف سفر کرد. سالياني دراز در نجف ماند و به
آموختن دانشهاي متداول آن روزگار ادامه داد و در فقه، اصول، فلسفه، تاريخ، لغت، شعر
و ادب مهارت يافت. فقه را نزد دايي خود شيخ مهدي بن شيخ علي فقيه مشهور و دايي
ديگرش شيخ جعفر صغير، و اصول را نزد پدر و ملا محمد ايرواني و شيخ مرتضي انصاري
آموخت. پدرش به وي اجاز? اجتهاد داد. پس از فراغت از تحصيل، به حلّه بازگشت و در
کنار پدر به امور ديني و حلّ مشکلات مذهبي و اجتماعي مردم همت گماشت. وي با حاکمان
عثماني روابط حسنه داشت و آنان در موارد لازم درخواستها و شفاعتهاي او را
ميپذريفتند.
سيدجعفر 2 سال زودتر از پدر، در جواني درگذشت. مرگ او در ميان مردم انعکاس
غمانگيزي داشت. بسياري در رثاء او شعر گفتند که از آن ميان اشعار حدود 22 شاعر
بزرگ در کتابي تحت عنوان الاحزان في خيرانسان گرد آمده است.
وي آثاري در اصول، منطق، شعر و ادب دارد که بدين عناوين از آنها ياد شده است: 1.
مختصر في المنطق؛ 2. الاشراقات؛ 3. التّلويحات الغرويّه، در اصول که در 1296ق/1878م
از نوشتن آن فارغ شده است. افزون بر اينها، وي داراي مکتوبات ادبي و نامههاي
انبوهي است که به عالمان و اديبان و اهل فضل و ادب نوشته است. اين نوشتهها از
اعتبار ادبي بسياري برخوردار است. اشعار مدوّن بسياري نيز از او بر جاي مانده است.
9. سيد صالح بن مهدي بن حسن (1257-1304ق/1841-1887م)، فقيه، اديب، شاعر و مؤلف. وي
در حلّه پا به جهان نهاد. مادر او دختر شيخ علي آل کاشف الغطاء بود. مقدّمات علوم
را نزد کساني مانند شيخ حسن فلوجي آموخت و پس از آن به نجف هجرت کرد و سطوح عالي
فقه و اصول را نزد شيخ مرتضي انصاري و دايي خود شيخ مهدي آل کاشف الغطاء و پدرش
سيدمهدي تحصيل کرد و موفق به گرفتن اجاز? اجتهاد گرديد. وي مانند ديگر عالمان آل
قزويني، اديب و شاعر بود و نويسندگان و شاعران را نيز تشويق ميکرد و به آنان جايزه
ميداد. در گسترش ادب و شعر عربي نقش مؤثر داشت. آقابزرگ او را يکي از ارکان اصلي
نهضت ادبي نيم? دوم سد? 13ق/19م ميشمارد. سيدصالح پس از مرگ پدر، جانشين او شد و
حوز? درس او را اداره ميکرد. او در تکميل آثار پدر اهتمام ورزيد، اما فرصت نيافت
که آنها را به پايان برد. سيدصالح در نجف درگذشت و در آرامگاه خانوادگي دفن گرديد.
در رِثاء او شاعراني چون سيدحيدر حلّي و سيدمحمد سعيد حبوبي و سيدجعفر حلّي شعر
سرودند.
10. سيد احمدبن صالح بن حسن (1287-1324ق/1870-1908م). وي در حلّه زاده شد و پدرش او
را در 7 سالگي به نجف روانه کرد و او در آنجا علوم ديني را آموخت. هرچند او از
عالمان دين است، اما بيشترين شهرت او در شعر و ادب است و او را شاعري چيرهدست و
اديبي توانا دانستهاند. اشعار بسياري از او باقي مانده است. وي د رحلّه درگذشت و
جناز? او را به نجف منتقل کردند و در آرامگاه آل قزويني به خاک سپردند.
11. سيدهادي بن صالح بن حسين (د 1347ق/1927م)، از عالمان و شاعران بنام آل قزويني.
از احوال او آگاهي چنداني در دست نيست، جز اينکه گفته شده است او در نجف اقامت گزيد
و در حوز? علمي آن، فقه و اصول و کلام را فرا گرفت و پس از آن به حلّه بازگشت و سپس
در طُوَيْريج ساکن شد و در آن سامان پيشواي ديني مردم گرديد. او در همانجا درگذشت
و جسدش را از طريق حلّه به نجف انتقال دادند و دفن کردند.
12. سيدحسين بن راضي بن جوادبن حسن (د 1330ق/1911م)، از عالمان و شاعران آل قزويني.
شهرت بيشتر او در ادب و شعر است و او را شاعري توانا، عميق و بلندانديش دانستهاند
که در نهايت بلاغت و زيبايي و استواري شعر ميسروده است.
13. سيدجوادبن هادي بن صالح (1296-1358ق/1879-1939م)، عالم و اديب و شاعر. وي در
هنديه به دنيا آمد و علوم ابتدايي را نزد پدر فرا گرفت و پس از آن براي ادام? تحصيل
در سطوح عالي رهسپار نجف شد و در حوز? درس آخوند ملامحمدکاظم خراساني شرکت کرد و پس
از پايان تحصيل به زادگاهش بازگشت و به امور مذهبي مردم اهتمام ورزيد و در همانجا
درگذشت. جسد او را در نجف به خاک سپردند.
آثار وي لواعج الزّفره في مصائب العتره، الفوادح المؤلمه في مصائب الائمّه و ديوان
شعر است.
14. سيدمهدي بن هادي بن صالح (1309-1366ق/1891-1947م)، عالم و اديب. وي در هنديه
زاده شد و در همين شهر درگذشت. به او «مهدي صغير» گفتهاند تا با جدّش مهدي بن
سيدحسن اشتباه نشود. ديوان شعري از او بر جاي مانده است.
15. سيدباقر بن هادي بن صالح (1304-1322ق/1887-1914م). وي در حلّه چشم به جهان گشود
و پس از آموختن مقدّمات علوم به نجف سفر کرد. همراه دو برادرش نزد استادان بزرگ
حوز? نجف علوم متداول را آموخت. شهرت او بيشتر نزد استادان بزرگ حوز? نجف علوم
متداول را آموخت. شهرت او بيشتر در شعر و ادب است و از برجستگان عرص? ادب عربي
بهشمار آمده است. وي در حلّه چشم از جهان فرو بست و جسد او به نجف منتقل گشت و در
آرامگاه خانوادگي به خاک سپرده شد.
اين آثار به او منسوبند: 1. ارجوزه في نسبه الامام من طرفي الأب و الأمّ، اين
منظومه در جلد دوم مجل? المرشد (بغداد) چاپ شده است؛ 2. کتاب في علم الصرف؛ 3.
ديوانشعر.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعه، 1/48، 99، 454، 477، 4/430، 5/53، 8/105، 128-129، 360،
25/43، 121؛ همو، طبقات اعلام الشّيعه (في القرن الثالث عشر)، مشهد، 1404ق،
2/114-115، 169-170، 269-271، 892-893؛ همان (في القرن الرّابع عشر)، قسم دوم از
جزء اول، صص 227-228، 344، 661، 700-701، 892-893، 937؛ همو، مصقّي المقال، 1378ق،
ص 475؛ امين، محسن، اعيان الشّيعه، بيروت، 1403ق، 2/608-614، 3/102، 528-529،
4/86-87، 136، 188-190، 5/489، 6/13، 176، 9/260، 371، 10/71-74، 145، 153؛ اميني،
عبدالحسين، شهداء الفضيله، قم، ص 351؛ بحرالعلوم، محمدمهدي، رجال، تهران، 1363ش،
1/109-110؛ بغدادي، اسماعيل پاشا، هديّه العارفين، استانبول، 1955م، 2/485؛ تبريزي،
علي، علماء معاصرين، تهران، 1366ق، صص 6-11؛ حرزالدّين، محمد، معارف الرجال، قم،
1405ق، 1/69-71، 123-125، 158-162، 2/228-284، 3/110-115، 234؛ زرکلي، خيرالدّين،
الاعلام، بيروت، 1984م، 2/143، 3/198، 7/314؛ قمي، عباس، فوائدالرضويّه، صص
674-676؛ همو، الکني و الالقاب، تهران، 1397ق، 3/62-64؛ کحّاله، عمررضا، معجم
المؤلفين، بيروت، 3/35-37، 151، 169، 4/64، 5/13، 12/56، 13/26، 31؛ موسوي،
محمدمهدي، احسن الوديعه، بغداد، 1/85-89؛ نوري، حسين، مستدرک الوسائل، قم، 3/400؛
همو، نجم ثاقب، تهران، صص 364-366؛ نيز:
GAL, II/ 800.
حسن يوسفي اشکوري