در همان كتاب روايت شده از ابوعمروكناسى از آنحضرت صلوات الله عليه كه فرمود :اى ابا عمرو ! اگر چنانچه تو را حديث نمايم به حديثى ، يا فتوا دهم به فتوائى ، بعد از اين بيائى و از آن پرسش كنى; خبر دهم تو را به خلاف آنچه خبر داده بودم يا فتوا داده بودم ، به كدام يك از آنها اخذ مى كنى ؟عرض كردم : قول دوّم را گرفته و ديگرى را كنار مى گذارم .فرمود : در اين صورت راه درست را انتخاب كرده اى ; اى ابا عمرو! خداوند ابا دارد جز آنكه در پنهانى عبادت شود ، به خدا قسم ; اگر چنانچه بر همين نحو عمل كنيد همانا براى من و شما بهتراست ، و خداوند عزّوجلّ ابا دارد از براى من و شما در دين خود ; جز تقيّه نمودن را» .( [6] )
حديث سوّم :
و نيز در آن كتاب از واسطى روايت كرده كه آنحضرت (عليه السلام)فرمودند:« احدى به درجه تقيّه اصحاب كهف نرسيد ، و آنان بر اين نحو بودند كه در عيدهاى كفّار حاضر مى شدند و زنّارها را مى بستند ، پس خداوند اجر آنها را دو برابر عطا فرمود » .( [7] )
حديث چهارم :
و نيز عبدالاعلى از آنحضرت (عليه السلام)روايت نموده كه گفت : شنيدم از امام صادق (عليه السلام)كه مى فرمود :« همانا تحمّل امر ما مجرّد تصديق و قبول نمودن آن نيست ، از بلكه پنهان كردن و حفظ آن از غير اهلش مى باشد ، پس سلام به شيعيان ما برسان ، و به آنهابگو : خداوند رحمت كند آن بنده اى را كه مردم را بسوى خود دوست نمايد ، و مردم را به آنچه قبول و باور نمايند حديث كند ، و آنچه را انكار مى كنند ; از آنها پنهان كند .پس فرمود : به خدا قسم حال كسيكه كلامى مى گويد كه ما كراهت داريم (سر ما را فاش مى كند) كمتر از حال آن كسى نيست كه در حال جنگ با ما است ، پس اگر چنين شخصى را مشاهده كرديد بسوى او رفته و او را از آن عمل باز داريد ، و اگر از شما نپذيرفت كسى را كه از او مى ترسد بسوى او فرستاده تا او را وادار به ترك آن عمل كند ، همانطور كه اگر كسى از شما طلب حاجت كند ; و با ملاطفت و نرمى حاجت او را روا كند ، پس ملاطفت و نرمى نموده در حاجت من.يعنى : همچنانكه در رفع نيازهاى خود با مردم با ملاطفت و نرمى رفتار مى كنيد ، در پذيرش امر ما نيز با مردم با نرمى و ملاطفت رفتار كنيد .( [8] )
حديث پنجم :
و نيز در كتاب « كافى» از عيسى بن ابى المنصور روايت شده كه گفت : شنيدم كه حضرت صادق (عليه السلام)فرمود :« نفس كشيدن كسيكه از براى مامهموم و بخاطر خللى كه به ما رسيده ; غمگين باشد ، به منزله تسبيح است ، و همّ او براى امرى كه متعلّق به ما باشد به منزله عبادت است ، و كتمان سرّ ما ; به منزله جهاد در راه خدا است ».( [9] )
بيان روايت وارده در مذمّت ترك تقيّه
مقصد دوّم :
در بيان احاديثى كه در مذمّت ترك تقيّه ــ در مواردى كه لازم است ــ نقل شده است ، كه به ذكر پنج حديث اكتفا مى شود .
حديث اوّل :
در كتاب « كافى» نقل شده از حضرت صادق (عليه السلام) كه فرمود :« احتراز و اجتناب نمائيد از بجا آوردن عملى كه ما بواسطه آن مورد سرزنش و بدگوئى مردم واقع مى شويم ، به تحقيق كه پدر بواسطه عمل فرزندش مورد سرزنش قرار مى گيرد ، و از براى امام خود زينت باشيد ، و مايه ننگ و وهن ايشان نباشيد ».( [10] )
حديث دوّم :
باز در آن كتاب نقل شده از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)كه فرمود :« تقيّه دين من و دين پدران من مى باشد وايمان ندارد كسيكه تقيّه نمى كند».( [11] )
حديث سوّم :
همچنين در آن كتاب از عبدالله بن ابى يعفور نقل شده كه گفت : شنيدم از حضرت صادق (عليه