باز از معلّى بن خنيس از حضرت صادق (عليه السلام)روايت نموده كه حضرتش فرمود :« اى معلّى! پنهان كن امر ما را و آن را فاش مكن ، همانا هركه امر ما را پنهان نمايد و آن را فاش نكند ، خداوند او را بواسطه اين كتمان در دنيا عزيز مى كند و در آخرت آن را نورى در پيشانى او قرار مى دهد كه راهنماى او بسوى بهشت مى شود .اى معلى! بدرستيكه تقيّه از دين من و دين پدران من مى باشد و كسيكه تقيّه نمى كند ايمان ندارد .اى معلى! بدرستيكه خداوند دوست مى دارد كه در پنهانى عبادت شود ، چنانكه دوست مى دارد در آشكار عبادت شود .اى معلى! بدرستيكه فاش كننده امر ما مثل كسى است كه امر ما را انكار كرده است ».( [13] )
حديث پنجم :
نيز از محمّد بن ابى نصر روايت شده كه گفت : مسئله اى از حضرت رضا (عليه السلام) سئوال كردم ، پس ابا كرده و جواب ندادند ، آنگاه فرمود :« اگر چنانچه هر چه مى خواهيد به شما عطا كنيم ، به صلاح شما نخواهد بود و موجب گرفتارى صاحب شما خواهد شد ، حضرت اباجعفر (عليه السلام)فرمود :خداوند امر ولايت خود را نزد جبرئيل (عليه السلام)پنهان گردانيد ، و جبرئيل آن را نزد حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) پنهان كرد ، و حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آن را نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام)پنهان نمود ، و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)نزد آنكسى كه خدا مى خواست آن را پنهان كرد ، پس شماها آن را فاش مى كنيد ، كيست آن كس كه بتواند يك حرفى را كه شنيده باشد نگاه دارد؟حضرت اباجعفر (عليه السلام)فرمود : كه در حكمت آل داود (عليه السلام)چنين آمده است كه : سزاوار است از براى مسلمان آنكه بتواند خود دارى كند ، و توجّهش به حال خود باشد كه غفلت پيدا نكند ، و به اهل زمان خود بينائى داشته باشد ، ــ يعنى بداند با هركس چه نوع سلوك كند ، و هر حرفى را به چه كسى اظهار كند ــ پس از خداوند متعال بترسيد و حديث مارا ــ نزد هركس ــ فاش نكنيد .پس اگر جز اين بود كه خداوند از اولياء خود دفاع مى كند و از دشمنان خود به خاطر اوليائش انتقام مى گيرد (پس دشمنان به سبب عناد خود ، مؤمنين رانابود مى كردند ) آيا نمى بينى كه خداوند متعال با آل برمك چه كرد ؟ و چگونه از براى حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)انتقام گرفت ؟و بتحقيق طائفه بنو اشعث در خطر عظيم بودند ، پس خداوند خطر را از آنها دفع فرمود ، بواسطه موالات آنها با حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) ، و شماها كه در عراق هستيد كارها و كردارهاى اين فراعنه را مى بينيد و آنكه چگونه خداوند آنهارا مهلت داده است .پس بر شما باد ترس از خداوند عزّوجلّ ، و دنيا شمارا مغرور نكند ، و بواسطه مشاهده حال كسيكه به تحقيق خداوند او را مهلت داده ، فريب نخوريد ، پس در اين حال چنين خواهد شد كه امر فرج الهى شما مهيا و فراهم خواهد است ».( [14] )
موارد لزوم تقيّه و كيفيت عمل به آن
مطلب سوّم :
در اشاره اجمالى به مورد لزوم تقيّه ; و كيفيّت عمل به آن ، آنچه از برخى از احاديثى كه بيان شد و غير آنها استفاده مى شود ، آن است كه تقيّه بر دو قسم است : 1 ــ قولى ، 2 ــ فعلى .تقيّه قولى نيز بر دو وجه است :
وجه اوّل :
آنكه مؤمن از بيان احاديث اهلبيت (عليهم السلام) ــ خصوصاً آنچه در بردادنده شئون جليل و خاصّه آنها است ــ در جائيكه مورد استهزا و استخفاف قرار گيرد و به آن بخندند ; يا از روى نادانى انكار كرده و ردّ نمايند ; احتراز نمايد ، چرا كه عدم احتراز در اين موارد موجب هتك حرمت اولياء الهى