اين گفتار در ضمن دو مطلب بيان مى شود .مطلب اوّل : در بيان حقوق و كيفيّت اداء آن .مطلب دوّم : در بيان اقسام برادران ، و بيان حكم عمل به آن حقوق نسبت به هر قسم از آنها .
اقسام حقوقى كه بر عهده انسان است
امّا مطلب اوّل :
اوّلا بايد بدانيم حقوقى بر عهده انسان لازم مى شود كه بايد به ذى حقّ اداء نمايد ، و آن حقوق بر سه قسم است :
قسم اوّل :
حقوقى است كه خداوند متعال آنها را بر عهده بندگان فرض و لازم فرموده است ، يعنى تعلّق حقوق به همه اهل ايمان بواسطه همان اشتراك و اتّحاد آنها است كه در وصف اركان اسلام و ايمان دارند بدون آنكه فعل خود بندگان به اختيار آنها موجب تعلّق آن حقوق شده باشد .
قسم دوّم :
حقوقى است كه بر عهده بندگان تعلّق مى گيرد ، و لكن سبب تعلّق آن حقوق به اختيار خود آنها ـ به فعل و عملشان ـ است ، ولى ارتكاب آن فعل به وجه جواز يا استحباب يا وجوب مى باشد ، مانند حقوقى كه ما بين شوهر و زن يا معلم و شاگرد يا والدين و فرزند و همسايه و امثال اينها مى باشد .
قسم سوّم :
حقوقى است كه بر عهده انسان به اختيار و به فعل خودش تعلّق مى گيرد ، و لكن بر وجه ظلم و معصيت و حرمت ، مانند غيبت كردن و تهمت زدن و نمّامى و افساد مابين دو كس نمودن ، و مانند مال كسى را سرقت كردن ، يا گرفتن آن به نحو ديگر و به ظلم و زور يا حيله گرى نمودن و امثال اينها .
حقوق متقابل برادران ايمانى نسبت به يكديگر
امّا قسم اوّل :
پس اخبار در بيان آنها بسيار است ، و از جمله روايتى است كه ثقة الاسلام كلينى در « كافى » و شيخ صدوق در « مصادقة الاخوان » از معلّى بن خنيس از حضرت صادق آل محمّد صلوات الله عليه نقل كرده اند كه :قال : قلت له : ما حقّ المسلم على المسلم ؟قال(عليه السلام) : له سبع حقوق واجبات ما منهنّ حقّ إلاّ و هو عليه واجب ، إن ضيّع منها شيئاً خرج من ولاية الله و طاعته و لم يكن لله فيه من نصيب .قلت له : جعلت فداك و ماهي ؟قال(عليه السلام) : يا معلّى إنّي عليك شفيق ، أخاف أن تضيّع و لاتحفظ ، وتعلم ولاتعمل .قلت له : لا قوّة إلاّ بالله .