( نصرت ويارى حضرت قائم (عليه السلام) با اعانت وكمك به اهل تقوا)
كيفيّت نهم ; كمك و اعانت به اهل تقوى و كسانيكه قبلا در ضمن مطالب گذشته نام برده شده است ، كه هر كدام از انصار آن وجود مبارك (عليه السلام)مى باشند و اين اعانت در حقّ آنها بر دو قسم است .
قسم اوّل :
اعانت آنها در اموريكه عنوان نصرت آنها براى امام (عليه السلام)است كه آن موارد را در كيفيّات هفتگانه بيان كرديم ، و ان شاءالله تعالى در كيفيّات چهارگانه ديگر نيز بيان خواهيم كرد .و اين امور ; مثل آنكه آنها را در امر به معروف ونهى ازمنكر كردن ; يارى كند ، يا در اداء خمس و زكاة و سائر حقوق ماليه كه از آنها وصول شود و به اهلش برسد يارى كند ، يا در امر نماز ، مثل آنكه اسبابى كه متعلّق به وقوع نماز است براى آنها مهيّا نمايد ، از قبيل مكان يا لباس يا آب و امثال آنها به آنكه اين امور را به او بدهند ، يا اگر در موردى مقام اصلاح باشد مثل شستن لباس نماز آنها يا جاروب نمودن و تنظيف كردن مكان نماز آنها را اصلاح نمايد ، يا روشن نمودن چراغ از براى تلاوت قرآن و دعا و مطالعه احاديث واخبار و امثال اينها.و همه جزئيات و كلّيات و آنچه دراصل عمل و عبادت ونصرت ويارى آنها مدخليّت داشته باشد ، و نيز ساختن مدارس و مساجد و ساير موقوفات شرعى مثل وقف كتب علميه و ادعيه ، و وقف قرآن همه اينها داخل دراين عنوان است .
قسم دوّم :
اعانت و يارى آنها در امور ضرورى زندگى آنها است كه نفعش بالاخره به اعمال خيريه و عبادت آنها بر مى گردد .مثل آنكه اگر شدّت و گرفتارى و همّ و غمّى براى آنها واقع شود او رفع نمايد ، يا دشمنى را از آنها دفع نمايد ، يا حقّ آنها را به هر عنوان كه ميسّر شود احقاق نمايد ، مثلا با دادن مال ، يا مجادله با خصم ، يا تعليم كلامى كه بتواند دشمن را محكوم كرده و حقّش را بگيرد ، و مانند اينها .
چگونه اعانت اهل تقوا موجب يارى حضرت قائم(عليه السلام)مى شود
و امّا اعانت و نصرت بودن قسم اوّل نسبت به حضرت ولى الله (عليه السلام)بر اين وجه است كه : انجام گرفتن كلّيه اُمور دنيوى موقوف به اسباب خارجى است ، پس هر فعل و هر عملى كه در هر موردى انجام گرفت و هركس در هر سبب از اسباب آن سعى و كوشش كرده باشد ، از اهل آن عمل است ، و شريك در اثر آن است ، گرچه در بعضى از اسباب جزئى باشد .بلكه در بعضى موارد نوعى است ، يعنى به محض فراهم كردن اسباب اصل عمل ; در عرف و در نظر اهل اعتبار ; آن را به انسان نسبت مى دهند ، اگر چه در اصل عمل اقدام نكرده باشد ، مثل آنكه مى گويند : سلطان فلان شهر را فتح نمود ، حال آنكه او هيچ حركتى نكرده جز مهيّا كردن اسباب و آلات حرب را آنهم فقط با فرمان دادن .