نصرت و يارى حضرت قائم عليه السلام با آرزو و تمنّاى يارى ايشان
كيفيّت هشتم ; آرزو و تمنّاى يارى ايشان است ، در حالى كه با عزم و اراده حقيقى و اشتياق قلبى و صدق و يقين باشد ، و اين كيفيّت بر دو قسم است :
اوّل :
آنكه با حال شوق عزم و اراده داشته باشد كه هرگاه آنحضرت صلوات الله عليه ظاهر شوند ايشان يارى كند ، پس در هر حال آرزوى ظهور ايشان و نصرت و يارى آنحضرت را داشته باشد .
قسم دوّم :
آنكه همّ نصرت و يارى اسلام در قلب او باشد و بواسطه خرابى آن محزون باشد .و بيان عنوانِ نصرت و يارى ; بر اين بر كيفيّت بر دو وجه است :امّا در قسم اوّل ; آنكه چون در هر فعلى كه از انسان صادر مى شود پس عمده چيزى كه در وقوع آن اصل است ، شوق و اشتياق بسوى آن است بواسطه معرفت و شناختى كه به فضل و شرف آن دارد ، و بعد از آن ; عزم و اراده قلبى براى انجام آن فعل است ، بواسطه آنكه هر گاه اين عزم و اراده به سبب آن حالت شوق حقيقتاً در قلب كسى تحقّق يابد ; اگر اسباب خارجى و ظاهرى آن فعل فراهم شود ; بر آن فعل اقدام مى كند . واگر اسباب خارجى آن فراهم نشود ; چون آن فعل در نظر انسان محبوبيّت دارد و اهتمام به شأن آن دارد ، پس آن عزم و اراده از قلب او زائل نمى شود ، بلكه قلب او تا موقع ميسّر شدن اسباب خارجى آن ; توجّه و آمادگى به آن فعل دارد ، و تا آن اسباب فراهم نشده قهراً آرزوى فراهم شدنش را دارد ، و هر چه زمان فراهم شدن آن طولانى شود ; قلب محزون شده تا آنكه چشم گريان مى شود .و بنابراين ; جزء عمده هر عمل ; همان حالت شدت عزم و اراده است كه منبعث از شوق است ، و آن شوق از معرفت و شناخت يقينى به فضل و شرف آن عمل حاصل مى شود ، و آن عزم و اراده موجب تمنّى و آرزو مى شود ، و تمنّى و آرزو سبب اقدام بر فعل در وقت امكان آن مى شود .همچنين است براى مؤمن در مقام نصرت و يارى حضرت ولىّ الله (عليه السلام) ، كه هر گاه در حال قلبى او معلوم شد كه تمنّا و آرزوى واقعى دارد بر وجهى كه قلب اشتياق به آن دارد كه آن بواسطه حسن معرفت و شناخت از روى يقين است به آنچه در نصرت و يارى ولىّ الله صلوات الله عليه مى باشد ــ از ثوابهاى اُخروى و فوائد دنيوى ــ و اشتياق به حدّى است كه از جهت طول زمان ميسّر شدن اسباب خارجى نصرت و يارى ــ كه عمده آن اسباب موقوف به ظهور موفور السرور آنحضرت (عليه السلام)مى باشد ــ مؤمن محزون ; بلكه