لواء الانتصار نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اطاعت كنى ، و جز در آنچه موجب غضب خداوند شود ; مخالفت ننمائى ، بواسطه آنكه حقّ طاعت و فرمان دادنى براى هيچ مخلوقى در چيزى كه مخالفت و نافرمانى خالق به آن حاصل شود ; نيست .و امّا حقّ رعيّت تو كه سلطنت بر آنها دارى ; آن است كه بدانى آنكه آنها بواسطه ضعف حالشان و توانائى تو; رعيت تو شده اند ، پس واجب است كه ما بين آنها به طريقه عدل رفتار كنى ، و از براى آنها پدر مهربان باشى ، و از جهل و نادانى آنها چشم بپوشانى ، و در عقوبت و مجازات آنها عجله ننمائى ، و آنكه خداوند عزّوجلّ را بر آنچه عطا فرموده است تو را از سلطنت و بزرگى داشتن بر آنها شكر نمائى.و امّا حقّ رعيت تو بواسطه علم آن است كه بدانى آنكه خداوند عزّوجلّ درباره آنچه از نعمت علم به تو مرحمت فرموده تو را قيّم آنها گردانيده ، و بسوى تو باب خزائن كرامت هدايت و سعادت خود را گشوده است ، پس اگر چنانچه در مقام تعليم مردم با آنها نيكى نمودى ، و بر آنها درشت خوئى و تندى و تغيّر ننمودى ، خداوند تو را از فضل خود يارى مى فرمايد ، و اگر از مردم علم خود را منع نمودى; يا در حالى كه طلب علم از تو مى كنند تندى و درشت خوئى كردى ، براى خداوند حقّ است كه از تو علم را و بهاء آن را سلب فرمايد ، و از دلها موقعيّت تو را بردارد.و امّا حقّ زوجه ; پس اين است كه بدانى آنكه خداوند عزّوجلّ او را وسيله سكون و انس تو قرار داده است ــ يعنى وحشت تنهائى تو در امور معيشت و زندگانى دنيوى رفع شود ــ پس بدان كه او از خداوند براى تو نعمتى است و با اين ملاحظه ; در حقّ او اكرام نمائى ، و به طور ملايمت و ملاطفت با او رفتار كنى گر چه حقّ تو بر او واجب تر است ، و به درستيكه حقّ او بر تو آن است كه با او مهربانى كنى ، چون كه او اسير تو است ، و در تحت اطاعت و تصرف تو مى باشد ، و آنكه او را اطعام كنى ، و او را بپوشانى ، و هرگاه نادانى كرد او را عفو نمائى .و امّا حقّ مملوك و بنده ; تو پس آن است كه بدانى آنكه او مخلوق پروردگار تو است ، و فرزند پدر و مادرتو مى باشد ــ يعنى حضرت آدموحوّا(عليهما السلام) ــ و به منزله گوشت و خون تو است ، و تو مالك او نشده اى از جهت آنكه تو او را خلق كرده باشى و مخلوق خدا نباشد ، و تو چيزى از جوارح او را خلق نكرده اى ، و نه رزق او را تو ــ يعنى از آسمان و زمين ــ بيرون آورده اى ، و لكن خداوند عزّوجلّ روزى او را نزد تو عطا كرده .پس او را مسخّر تو فرموده كه در تحت تصرّف و اطاعت تو باشد ، و تو را امين بر او گردانيده و او را به تو به عنوان امانت به وديعه سپرده است ، براى آنكه آنچه از جانب تو خير به او مى رسد محفوظ بماند .پس به او احسان نما ، چنانچه خداوند به تواحسان فرموده است ، و اگر كراهتى از او پيدا كردى او را تبديل كن ، و مخلوق خداوند عزّوجلّ را عذاب نكن ، و بر هيچ امرى توانائى نيست ; جز به تأييد خداوند.امّا حقّ مادر تو ; پس آن است كه بدانى آنكه او تو را حمل نمود در حال و زمانى كه هيچ كس كسى را حمل ننمايد ، و به تو از ميوه قلب خودش داد چيزى را كه هيچ كس به كسى نمى دهد ، و تو را با همه جوارح خودش محافظت كرد ، و باك نداشت از آنكه خود گرسنه باشد و تو را اطعام كند ، و خود تشنه باشد و تو را سيراب نمايد ، و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند ، و خود در گرمى و آفتاب باشد و بر تو سايه بيندازد ، و به خاطر تو ; ترك خواب نمايد ، و حفظ نمايد تو را از گرما و سرما به جهت آنكه تو از براى او باقى باشى ، پس بدرستيكه تو نمى توانى از عهده شكر او بر آئى جز بوسيله يارى و توفيق خداوند.و امّا حقّ پدر تو ; آن است كه بدانى آنكه او اصل و مايه وجود تو مى باشد ; و آنكه اگر او نبود تو هم نبودى ، پس هر زمان در وجودت چيزى را ديدى كه از آن خوشت آمد; پس بدان كه پدر تو اصل و مايه در آن نعمت است ، پس خداوند را حمد كن ، و پدر خود را بر اين مقدار حقّ او بر تو شكر كن ، و بر هيچ امرى توانائى نيست جز به تأييد خداوند.و امّا حقّ فرزند تو ; پس آن است كه بدانى كه او از وجود تو مى باشد ، و منسوب به تو است ، و بدان كه در اين دنيا در هر جهت از خير و شرّ او تو مورد سئوال الهى واقع خواهى شد ، از جهت حقّ ولايت و بزرگى كه بر او دارى ، و امر او به تو واگذار شده است از نيكو گردانيدن آداب و اخلاق او ، و راهنمائى كردن او ، و شناسائى پرودگار او ، و اعانت نمودن او را بر اطاعت پروردگارش .پس در امر او عمل نما مانند عمل كسى كه يقين دارد كه براى احسانش ثواب داده خواهد شد ، و براى بدى