ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ صلى الله عليه و آله لي و لاخي : هذان سيد اشباب أهل الجنة ؟ فان صدقتمونى بما أقول و هو الحق ؟ و الله ما تعمدت كذبا منذ علمت ان الله يمقت عليه أهله ، و ان كذبتموني فان فيكم من ان سئلتموه عن ذلك أخبر كم ، سلوا جابر بن عبد الله الانصاري ، و أبا سعيد الخدرى ، و سهل بن سعد الساعدي ، و زيد بن أرقم ، و انس بن مالك ، يخبر و كم انهم سمعوا هذه المقالة من رسول الله صلى الله عليه و آله لي و لاخي ، أما في هذا حاجز لكم عن سفك دمى ؟ .

فقال له شمر بن ذي الجوشن : هو يعبد الله على حرف ان كان يدرى ما يقول ، فقال له حبيب بن مظاهر : و الله انى لاراك تعبد الله على سبعين حرفا و أنا أشهد انك صادق ، ما تدري ما يقول ، قد طبع الله على قلبك ، ثم قال لهم الحسين عليه السلام : فان كنتم في شك من هذا أفتشكون انى ابن بنت نبيكم ؟ فو الله ما بين المشرق و المغرب ابن بنت نبى غيري فيكم و لا في غيركم ، ويحكم أ تطلبونى بقتيل منكم قتلته ؟ أو مال لكم استهلكته ؟ أو بقصاص جراحة ؟ فاخذوا لا يكلمونه فنادي : يا شبث بن ربعي ، و يا حجار بن أبجر ، و يا قيس بن الا شعث ، و يا يزيد بن الحارث ، ألم تكتبوا إلى : ان قد أينعت الثمار و أخضر الجنات ، و انما تقدم على جند لك مجند ؟ .] نرسيده آنشه رسولخدا صلى الله عليه و آله در باره من و برادرم فرمود : كه ايندو آقايان جوانان أهل بهشت هستند ؟ بس اكر تصديق سخن مرا بكنيد حق همانست ، بخدا از روزى كه دانسته ام خدا دروغكو را دشمن دارد دروغ نكفته ام ، و اكر بدروغم نسبت دهيد بس همانا در ميان شما كساني هستند كه اكر از آنان ببرسيد شما را بآنشه من كفتم آكاهى دهند ، ببرسيد از جابر بن عبد الله أنصاري ، و أبا سعيد خدرى ، و سهل بن سعد ساعدي ، و زيد بن ارقم ، و انس بن مالك تا بشما آكاهى دهند كه اين كفتار را از بيغمبر صلى الله عليه و آله در باره من و برادرم شنيده اند ، آيا اين كفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله جلو كيرى از ريختن خون من نميكند ؟ شمر بن ذي الجوشن كفت : من برستش كنم خدا را بر يكحرف اكر بدانم شه ميكوئى ( يعنى من ندانم شه ميكوئى ) حبيب بن مظاهر باو كفت : بخدا من ترا شنين مى بينم كه بر هفتاد حرف نيز خدا را برستش كنى ، و من كواهى دهم كه تو راست ميكوئى ، و ند انى أو شه ميكويد خدا دل تو را ( از بذيرش سخن حق ) مهر كرده ، سبس حسين عليه السلام بديشان فرمود : اكر در اين سخن هم ترديد داريد آيا در اين نيز ترديد داريد كه من بسر دختر بيغمبر شما هستم ؟ بخدا در ميان مشرق و مغرب بسر دختر بيغمبرى جز من نيست شه در ميان شما و شه در شما ! واى بر شما آيا كسى از شما كشته ام كه خون أو از من ميخواهيد ؟ يا مالى از شما برده ام ؟ يا قصاص جراحتى از من ميخواهيد ؟ همه آنان خاموش شده سخنى نكفتند ، بس از آن آنحضرت فرياد زد : اى شبث بن ربعي ، واى حجار بن ابجر ، واى قيس بن اشعث ، واى يزيد بن حارث ، آيا شما بمن ننوشتيد : كه ميوه ها رسيده و باغها سرسبز شده و تو بر لشكرى آماده ياريت وارد خواهى شد ؟

/ 363