برخورد آنحضرت با حر بن يزيد رياحى - ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برخورد آنحضرت با حر بن يزيد رياحى

[ فانى لا أرى لك أن تفعل ، فقال له يا عبد الله ليس يخفى على الرأي ، و ان الله تعاله لا يغلب على أمره ثم قال عليه السلام : و الله لا يدعونى حتى يستخرجوا هذه العلقة من جو في فإذا فعلوا سلط الله عليهم من يذلهم حتى يكونوا أذل فرق الامم .

ثم سار عليه السلام من بطن العقبة حتى نزل شراف ، فلما كان في السحر أمر فتيانه فاستقوا من الماء فاكثروا ، ثم سار منها حتى انتصف النهار ، فبينا هو يسير إذ كبر رجل من أصحابه فقال له الحسين عليه السلام : الله اكبر لم كبرت ؟ قال : رأيت النخل ، فقال له جماعة من أصحابه : و الله إن هذا المكان ما رأينا به نخلة قط ، فقال له الحسين عليه السلام : فما ترونه ؟ قالوا : نراه و الله آذان الخيل ، قال : انا و الله أرى ذلك ثم قال عليه السلام : مالنا ملجأنلجأ اليه فنجعله في ظهورنا و نستقبل القوم بوجه واحد : فقلنا له بلى هذا ذو حسم إلى جنبك تميل اليه عن يسارك ، فان سبقت اليه فهو كما تريد ، فاخذ اليه ذات اليسار و ملنا معه ، فما كان بأسرع من أن طلعت علينا هوادى الخيل فتبيناها و عدلنا ، فلما رأونا عدلنا عن الطريق عدلوا إلينا كأن أسنتهم اليعا سيب ، وكأن رأياتهم اجنحة الطير فاستبقنا إلى ذي حسم فسبقنا هم اليه ، ] بر ايشان وارد ميشدى نيكو بود ، ولي با اين وضع كه شما بيان ميكنى ( و أين بيوفائيها كه از آنان بكوش تو رسيده ) من صلاح در اينكار شما نمى بينم ، حضرت فرمود : اى بنده خدا آنشه تو انديشى بر من بوشيده نيست ، و لكن خداى تعالى در كار خود مغلوب نشود ( يعنى آنشه اراده حقتعالى بر آن قرار كرفته جز آن نخواهد شد ) سبس فرمود : بخدا دست از من بر ندارند تاخون من بريزند ، و شون شنين كردند خداوند بر ايشان مسلط سازد كسى را كه آنانرا زبون و بست كند تا بدانجا كه بست ترين و زبون ترين أمتها شوند .

سبس از آنجا رهسبار شد تا بمنزل شراف رسيد شون سحركاه شد همشنان بجوانان دستور فرمود آب بسياربر دارند ، سبس براه افتاد و تا نيمه روز راه رفت ، و همشنان كه براه ميرفت مردى از همراهان كفت : " الله اكبر " حسين ( ع ) نيز فرمود : الله اكبر ، شرا تكبير كفتى ؟ عرضكرد : درختان خرما ديدم ، كروهى از اصحاب كفتند : بخدا اينجا سر زمينى است كه ما هركز درخت خرما در آن نديده ايم ، حسين ( ع ) فرمود : بس شه مى بينيد ؟ كفتند : بخدا مى بينيم كوشهاى اسب است ، فرمود : من نيز بخدا همانرا مى بينم ، سبس فرمود : ما در اينجا بناهكاهى نداريم كه بدان بناه بريم و آنرا در بشت سر قرار داده و از يك رو با اين لشكر رو بر و شويم ؟ ما باو كفتيم : شرا اين منزل ذو حسم است كه در سمت شب شما است ، اكر بدانجا بيشى كيريد آنجا شنان است كه شما ميخواهيد ( يعنى تبه اى هست كه آنرا بشت سر قرار داده و از يكسو با اين لشكر كه ميرسند رو بر و خواهيد شد ) بس آنحضرت سمت شب راه را كرفته ما نيز با أو بدانسو رفتيم ، شيزى نكذشت كه كردنهاى اسبان بيدا شد و شون نيك نكريستيم

/ 363