كرفتارى قيس بن مسهر صيداوى فرستاده آن حضرت وملحق شدن زهير بآن حضرت وجريانات ديكر . . . - ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرفتارى قيس بن مسهر صيداوى فرستاده آن حضرت وملحق شدن زهير بآن حضرت وجريانات ديكر . . .

[ فكنا نساير الحسين عليه السلام فلم يكن شيء أبغض إلينا من أن ننازله في منزل ، فإذا سار الحسين عليه السلام و نزل منزلا لم يجد بدا من أن ننازله ، فنزل الحسين عليه السلام في جانب ، و نزلنا في جانب ، فبينا نحن جلوس نتعذى من طعام لنا إذ أقبل رسول الحسين عليه السلام حتى سلم ، ثم دخل فقال : يا زهير بن القين ان ابا عبد الله الحسين عليه السلام بعثني إليك لتأتيه ، فطرح كل إنسان منا ما في يده حتى كأن على رؤوسنا الطير ، فقالت له امر أته : سبحان الله أ يبعث إليك ابن رسول الله ثم لا تأتيه فسمعت من كلامه ثم انصرفت ؟ فا تاه زهير بن القين فما لبث ان جاء مستبشرا قد أشرق وجهه ، فأمر بفسطاطه و ثقله و رجله و متاعه فقوض و حمل إلى الحسين عليه السلام ثم قال لامرأته : أنت طالق ألحقى بأهلك ، فانى لا أحب أن يصيبك بسببى إلا خيرا ، ثم قال لاصحابه : من أحب منكم أن يتبعني و إلا فهو آخر العهد انى سأحدثكم حديثا انا غزونا البحر ففتح الله علينا و أصبنا غنايم ، فقال لنا سلمان الفارسي رحمة الله عليه : أفرحتم بما فتح الله عليكم و أصبتم من الغنايم ؟ قلنا : نعم ، فقال : إذا أدركتم سيد شباب آل محمد فكونوا أشد فرحا بقتالكم معهم مما اصبتكم اليوم من الغنايم ، فاما أنا فاستودعكم الله ، قالوا : ثم و الله ] نيز جدا كانه بهمراه زهير ميرفتيم و از آنجا كه از بني أمية انديشه داشتيم نميخواستيم با أو هم منزل شويم ) و شيزى نزد ما ناخوش تر از اين نبود كه در جائى با أو هم منزل شويم ، تا اينكه حسين عليه السلام برفت ودر جائى فرود آمد كه ما نيز جز اين شاره نداشتيم كه در آنجا فرود آئيم ، بس حسين در يكسو فرود آمد و ما نيز در سوى ديكر فرود شديم ، در اين ميان كه ما نشسته بوديم و مشغول خوردن غذائى بوديم ناكاه مردى از طرف حسين عليه السلام نزد ما آمده سلام كرد سبس بر مادرآمده كفت : اى زهير بن قين همانا ابا عبد الله الحسين عليه السلام مرا بسوى تو فرستاده است كه ( بكويم ) بنزد أو بروي ؟ بس هر كه با ما نشسته بود آنشه در دست داشت انداخت و خموش نشستيم مانند اينكه برنده بر سر ما است ( هيش جنبش نميكرديم ) زن زهير باو كفت : سبحان الله ! آيا بسر بيغمبر خدا بسوى تو ميفرستد و تو بسوى أو نميروى ؟ شه شود كه نزدش بروي و سخنش را بشنوى سبس باز كردى ؟ زهير بن قين بنزد آنحضرت عليه السلام رفت و شيزى نكذشت كه خوشحال بر كشت بدانسان كه صورتش ميدرخشيد ، و دستور داد خيمه هاى أو را بكنند وبارها و أسباب سفر أو را بسوى حسين عليه السلام ببرند ، آنكاه بزنش كفت : تو را طلاق دادم و آزادى ، بيش كسان خود بر و ، زيرا من دوست ندارم بسبب من كرفتار شوى ، سبس بهمراهان خود كفت : هر كس از شما ميخواهد بيروى من كند ، وكرنه اينجا آخرين ديدار ما است ، من براى شما حديثى بيان كنم ( و آن اينست كه ) : ما در دريا ( در راه دين ) جنك كرديم و خداوند بيروزى بهره ما كرد و غنيمتهائى بشنك آورديم ، سلمان فارسي رحمه الله ( كه در آن جنك بود ) بما كفت : آيا بدانشه خداوند از اين بيروزى بهره شما كرده و باين غنيمتها كه بدست أورده ايد خرسند و شاد ان هستيد ؟ كفتيم آرى ، سلمان كفت : هنكامى كه آقاى جوانان آل محمد را ديدار كنيد آنكاه در جنك كردن بهمراه أو شادانتر باشيد از اين عنيمتها كه امروز بدست شما رسيده ( سبس زهير كفت : ) اكنون من همه شما را بخدا ميسبارم ، و بس از آن بخدا سوكند بيوسته در ميان همراهان

/ 363