رسيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل بدان حضرت - ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل بدان حضرت

[ قال : ما دون هؤلاء ستر ، فقلنا له : أر إيت الراكب الذي استقبلته عشى أمس ؟ قال : نعم و قد أردت مسئلته ، فقلنا : قدو الله استبرئنا لك خبره و كفيناك مسئلته ، و هو امرؤ منا ذو رأى و صدق و عقل ، و انه حدثنا انه لم يخرج من الكوفة حتى قتل مسلم و هاني و رآهما يجران في السوق بأرجلهما ، فقال : إنا لله و إنا إليه راجعون ، رحمة الله عليهما يردد ذلك مرارأ فقلنا له : ننشدك الله في نفسك و أهل بيتك إلا انصرفت من مكانك هذا ، فانه ليس لك با لكوفة ناصر و لا شيعة ، بل نتخوف أن يكونوا عليك ، فنظر إلى بني عقيل فقال : ما ترون فقد قتل مسلم ؟ فقالوا : و الله لا نرجع حتى نصيب ثأرنا أو نذوق ما ذاق ، فاقبل علينا الحسين عليه السلام و قال : لا خير في العيش بعد هؤلاء ، فعلمنا انه قد عزم رأيه على المسير فقلنا له : خار الله لك فقال : رحمكما الله فقال له أصحابه : انك و الله ما أنت مثل مسلم بن عقيل ، و لو قدمت الكوفة لكان الناس إليك أسرع ، فسكت ثم انتظر حتى إذا كان السحر قال لفتيانه و غلمانه : ] حضرت نكاهى بما و بأصحاب خود كرد سبس فرمود : برده ميان من و ايشان نيست ( و اينان همكى محرم أسرار منند و رازى را از ايشان بوشيده ندارم ) باو كفتيم : آيا ديدى آن سواري كه ديروز عصر با او روبرو كشتى ؟ فرمود : آرى و من ميخواستم از أو برسش ( أوضاع و أحوال را ) بكنم كفتيم : بخدا ما بخاطر تو از أو خبر كيرى كرديم و از برسش كردن شما را كفايت نموديم ، واو مردى بود از قبيله ما خردمند و راستكو ود انا ، واو بما خبر داد كه از كوفه بيرون نيامده بود تا مسلم و هاني كشته شده و آنمرد خود ديده بود كه باهاشانرا كرفته وبدنهاشان را در بازار ميكشيدند ، حسين عليه السلام فرمود : " انا لله و انا اليه راجعون " رحمت خدا بر ايشان باد ، و أين سخن را شند بار بر زبان جارى كرد بس ما باو عرضكرديم : ما تورا بخدا سوكند ميدهيم درباره جان خود و خاندانت كه از همين جا باز كردى زيرا كه تو در كوفه ياور و شيعه ندارى ، بلكه ميترسيم همه آنان در كار آزار و زيان تو باشند ؟ آنحضرت نكاهى ببسران عقيل كرده فرمود : شه انديشيد همانا مسلم كشته شد ؟ آنان كفتند : بخدا ما باز نكرديم تا انتقام خون خود را بكيريم يا آنشه أو ششيد ما هم بششيم حسين عليه السلام رو بما كرده فرمود : بس از اينان خيري در زندكى نيست ! ، ما ( از اين سخن ) دانستيم كه تصميم بر رفتن ( باين راه ) دارد ( و شيزى جلو كير أو نخواهد شد ) بس ما باو عرضكرديم : خداوند آنشه خيرا ست براى توبيش آورد ، فرمود : خدا شمارا رحمت كند ) همراهان آنحضرت عرضكردند : بخدا تو مانند مسلم بن عقيل نيستى و اكر بكوفة در آئى مردم بسوى تو بشتابند ( و يا ريت كنند ) حضرت خاموش شد ودر آنجا بما ند تا شون هنكام سحركاه شد بجوانان و غلامان خود فرمود : آب بسيار بر داريد ، آنان آب بسيارى كشيده همراه بر داشتند سبس از آنجا كوش كردند ، بس آمد تا بمنزل زباله رسيد ، ودر آنجا خبر شهادت عبد الله يقطر باو رسيد ( مترجم كويد : در سابق كذشت كه آنكس كه در كوفه بس ازمسلم و هاني كشته شد و نامه آنحضرت را برده بود قيس بن مسهر صيداوى بود و مؤلف محترم در آنجا ياد آورى فرمود كه




/ 363