ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ بن عوسجة فضرب رجله اليمنى ، فطارت وعدا به فرسه يضرب رأسه بكل حجر و مدر حتى مات و عجل الله بروحه إلى النار ، و نشب القتال فقتل من الجميع جماعة .

و حمل الحر بن يزيد على اصحاب عمر بن سعد و هو يتمثل بقول عنترة : - ما زلت أرميهم بغرة وجهه و لبانه حتى تسر بل بالدم - فبرز اليه رجل من بني الحارث يقال له يزيد بن سفيان ، فما لبثه الحر حتى قتله .

و برز نافع بن هلال و هو يقول : - انا ابن هلال البجلى انا على دين على - و باى شبش در كاب كير كرده و باى راستش بهوا رفت ، مسلم بن عوسجة بيش آمد و باى راستش رابا شمشير بزد و اسب بهمان حال شروع بدويدن كرد و سر آنمرد را بهر سنك و كلوخى ميكوبيد تا بدوزخ رهسبار شد و خداوند بي درنك اورا بآتش دوزخ فرستاد .

( مترجم كويد : محدث قمى ( ره ) در منتهى الآمال سخن اينمرد را با تفاوت و اضافه نقل كند و آن شنين است كه شون بيش آمد كفت : يا حسين يا حسين ! حضرت : فرمود : شه ميخواهى ؟ كفت : مجده كير بآتش دوزخ ! حضرت فرمود : هركز شنين نيست من ببرورد كارى مهربان و شفيعى كه شفاعتش بذيرفته است وارد خواهم شد .

.

.

تا بآخر داستان كه بدون تفاوت نقل كند ، ولي در دو نسخه إرشاد كه نزد اينجانب بود با آنشه در بحار و ناسخ از إرشاد نقل كنند و ديكر كتابها كه من دسترس داشتم هم شنان بود كه ترجمه شد ، و آنشه محدث قمى ( ره ) نقل كرده ظاهرتر است ، و سياق عبارت و قرينه موافق با آنست ، و شنان مى نمايد كه اينمرد جسارتى كرده كه بنفرين امام عليه السلام دشار كشت و تنها بكفتن جمله : " انى اقدم على رب كريم .

.

.

" دل آنبزركوار را اينسان بد رد نياورده ، و أين بيان نيز با كفتار امام عليه السلام مناسب تر خواهد بود ، ولي مدرك آنرا آنمر حوم نقل ننموده است كه از شه كتابي حديث را باين ترتيب ذكر كرده ) .

بس از اين جريان جنك دركير شد و از دو طرف كروهى كشته شدند ، حر بن يزيد بلشكر عمر بن سعد حمله افكند و بشعر عنترة تمثل جست ( كه كويد ) : بيوسته تير زدم بسفيدى رويش و بسينه اش تا حدى كه كويا بيراهنى از خون بوشيده بود ( اين شعر از معلقه عنترة است كه يكى از معلقات هفتكانه است ، ودر كتاب معلقه " ثغرة " بجاى " غرة " است و ثغره كودى زير كلو است ) .

در اينهنكام مردى از بنى حارث بمبارزه حر آمد ، بس حر مهلتش نداده أو را بكشت ، آنكاه نافع بن هلال ( ازياران سيد الشهداء عليه السلام ) بميدان آمد و شنين ميكفت : - من بسر هلال بجلي هستم من بر دين و آئين على عليه السلام ميباشم -

/ 363