ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ بالسيف فاتقاها الغلام بيده و أطنها إلى الجلد فاذا يده معلقة و نادى الغلام : يا أماه فاخذه الحسين عليه السلام فضمه اليه و قال : يا بن اخى اصبر على ما نزل بك و احتسب في ذلك الخير فان الله يلحقك بآبائك الصالحين ، ثم رفع الحسين عليه السلام يده و قال : أللهم فان متعتهم إلى حين ففرقهم فرقا ، و اجعلهم طرايق قددا ، و لا ترض الولاة منهم ابدا ، فانهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا فقتلونا و حملت الرجالة يمينا و شمالا على من كان بقي مع الحسين عليه السلام فقتلوهم حتى لم يبق معه الا ثلاثة نفر أو أربعة ، فلما راى ذلك الحسين عليه السلام دعى بسر اويل يمانية يلمع فيها البصر ففزرها ثم لبسها ، و انما فزرها لكيلا يسلبها بعد قتله فلما قتل الحسين عليه السلام عمد أبجر بن كعب اليه فسلبه السراويل و تركه مجردا ، و كانت يدا أبجر بن كعب لعنه الله بعد ذلك تتيبسان في الصيف حتى كانهما عودان و ترطبان في الشتاء فتنضحان دما و قيحا إلى ان أهلكه الله .

فلما لم يبق مع الحسين أحد الا ثلاثة رهط من أهله أقبل على القوم يدفعهم عن نفسه و الثلاثة يحمونه حتى قتل الثلاثة و بقى وحده ، و قد اثخن بالجراح في رأسه و بدنه ، فجعل يضا ربهم بسيفه و هم ] ميكشى ؟ بس ابجر آن كودك را با شمشير بزد ، كودك دست خويش سبر كرد و آن شمشير دست أو را جدا كرده ببوست آويزان نمود ، كودك فرياد زد : ما درجان ! بس حسين عليه السلام آن كودك رادر بر كرفت و بسينه شسبانيده فرمود : فرزند برادر بر اين مصيبتي كه بر تو رسيده شكيبائى كن و آنرا به نيكى بشمار كير ، زيرا همانا خداوند تو را ببدران شايسته ات ميرساند ، سبس حسين عليه السلام دست بسوى آسمان بلند كرده كفت : بار خدايا اكر اين مردم را تا زماني بهره زندكى داده اى ، بس ايشان رابسختى براكنده ساز ، و كروههائى براكنده دل ساز ، و هيش فرمانروانى را هركز از ايشان خوشنود منما ، زيرا كه اينان مارا خواندند كه ياريمان كنند سبس بدشمنى ما برخاسته ما را كشتند ؟ و بيادكان لشكر ابن سعد از راست وجب بر باقيماند كان از ياران حسين عليه السلام حمله ور شده آنان را كشتند تا اينكه جز سه تن يا شهار تن براى آنحضرت بجاى نماند ، حسين عليه السلام كه شنين ديد زير جامه يمانى بخواست ( و شنان درخشندكى داشت ) كه ششم را خيره ميكرد ، و آنرا باره كرده بوشيد ، و براى آن باره كرد كه بس از كشتنش آنرا از تنش بيرون نكنند ، ولي شون حسين ( عليه السلام ) كشته شد أبجر بن كعب آنرا بر بود و آن بزركوار را برهنه كذارد ، ود و دست ( اين مرد بليد يعنى ) أبجر بن كعب لعنه الله بس از واقعه كربلا در تابستان خشك ميشد بدانسان كه مانند دو شوب خشك بود ، ودر زمستان تازه ميشد و خون و شرك از آن ميآمد و بهمين حال بود تا خدا نابودش كرد .

و شون از ياران حسين عليه السلام جز سه تن از خاندانش بجاى نماند رو بمردم كرده از خود دفاع ميكرد و آن سه تن نيز دفع دشمن از آن جناب مينمودند تا آنكه آن سه نيز كشته شده تنها ما ند ، و زخمهاى كران كه بر سر و بدنش رسيده بود أو را سنكين كرده بود ، بس با شمشير آن بيشرمان را ميزد و

/ 363