ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
[ و مات زيد بن الحسن و له تسعون سنة ، فرثاه جماعة من الشعراء و ذكروا مآثره و ذكروا فضله .
فممن رثاه قدامة بن موسى الجمحى فقال : - 1 - فإن يك زيد غالب الارض شخصه فقد بان معروف هناك وجود - - 2 - و ان يك أمسي رهن رمس فقد ثوى به و هو محمود الفعال فقيد - - 3 - سميع إلى المعتر يعلم انه سيطلبه المعروف ثم يعود - - 4 - و ليس بقو ال و قد حط رحله لملتمس المروف أين تريد - - 5 - إذا قصر الوغد الدني نمى به إلى المجد آباء له و جدود - - 6 - مباذيل للمولى محاشيد للقرى و في الروع عند النائبات أسود - - 7 - إذا انتحل العز الطريف فإنهم لهم ارث مجد ما يرام تليد - ] و زيد در سن نود سالكى از دنيا رفت و كروهى از شعراء درمرك أو مرثيه ها كفتند و نيكهاى أو را ستوده و فضائل أو را بشعر در آوردند ، از جمله كساني كه براى أو مرثيه كفت قدامه بن موسى جمحى است كه كويد : 1 - اكر زمين نابهنكام جسم زيد را در خود كيرد ، در آن زمين كردار نيك و بخشش آشكار كردد .
2 - و اكر شب را بسر برد در جائى و أسير كور كردد ( و از دنيا برود ) بحقيقت بآنجا فرود آمده در حاليكه بسنديده كردار و از دست رفته است ( يعنى رفتنش موجب تاسف و اندوه است ) .
3 - بدر خواست كننده ( و مرد سائل ، كوشش ) شنوا است ، زيرا ميداند بزودى همانا كرم أو آنمرد را ميكشد و دوباره باز كردد .
4 - بآنكس كه جوياى بخشش است هنكاميكه فرود آيد نميكويد : كجا را ميخواهى ؟ ( يعنى نكفته و نبرسيده باو بخشش ميكند ، زيرا جز از أو كسى بخشش نجويند ) .
5 - هر كاه مرد بست رذل ( از حسب و نسب أو ) كوتاه كند اورا ببزركى بر فرازند بدران و اجدادش .
6 - آنمردانى كه ببندكان ( و غلامان ) خود بخشش ميكردند ، و براى ميهمانان خدمتكذار بودند ، و هنكام ترس در بيش آمدها شيرانى بودند .
7 - هر كاه مرد تازه دوران و نورسى بزركى بخود بندد ، بس براى ايشان است ميراث مجد و عظمت دست نخورده قديم ( يعنى اكر كسى ببزركى تازه خود ببالد اينان از قديم بزرك و بزرك زاده بوده اند ) .