ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
[ جمعه و أخذه و أنفذه إلى المأمون ، فلما وصل اليه أكرمه المأمون و أدنى مجلسه منه و وصله ، و أحسن جايزته فكان مقيما معه بخراسان يركب اليه في موكب من بني عمه ، و كان المأمون يحتمل منه ما لا يحتمله السلطان من رعيته .و روى ان المأمون أنكرر كوبه اليه في جماعة من الطالبيين الذين خرجوا على المأمون في سنة المأتين فأمنهم ، فخرج التوقيع إليهم : لا تركبوا مع محمد بن جعفر ، و اركبوا مع عبد الله بن الحسين ، فابوا ان يركبوا و لزموا منازلهم ، فخرج التوقيع : اركبوا مع من أحببتم ، فكانوا يركبون مع محمد بن جعفر إذا ركب إلى المأمون و ينصرفون بانصرافه .و ذكر عن موسى بن سلمة انه قال : اتى إلى محمد بن جعفر فقيل له : ان غلمان ذي الرياستين قد ضربوا غلمانك على حطب اشتروه ؟ فخرج متزرا ببردين معه هراوة و هو يرتجز و يقول : " الموت خير لك من عيش بذل " و تبعه الناس حتى ضرب غلمان ذي الرياستين ، و أخذ الحطب منهم ، فرفع الخبر إلى المأمون فبعث إلى ذي الرياستين فقال له : إيت محمد بن جعفر عليه السلام فاعتذر اليه ] جايزه نيكوئى باوداد ، و همشنان نزد مأمون در خراسان بما ند و هر كاه بنزد مأمون ميرفت بسر عموهايش جزء ملتزمين ركاب أو بودند و بهمراه أو سوار ميشدند ، و مأمون ( أو را بسيار احترام ميكرد و ) شيزهائى را از أو بر خود هموار ميكرد كه بادشاه از رعيت خود تحمل نميكند .روايت شده كه مأمون خوش نداشت آن دسته از طالبيين كه در سأل دويست خروج كردند و مأمون امانشان داد همراه محمد بن جعفر سوار شوند و بيش مأمون آيند ، از اينرو نامه بديشان نوشت كه همراه محمد بن جعفر سوار نشويد و همراه عبد الله بن الحسين سوار شويد ، طالبيين كه اين دستور را دانستند از سوار شدن بهمراه عبد الله بن الحسين خود داري كرده در خانه هاى خويش متحصن شدند ( ديكر بنزد مأمون نرفتند ) مأمون ( كه شنان ديد دستور ديكرى داد و ) نامه نوشت كه با هر كه خواهيد سوار شويد ، از آن بس دو باره همراه محمد بن جعفر سوار ميشدند و با أو بدربار مأمون ميرفتندو هركاه او باز ميكشت اينان نيز همراه أو باز ميكشتند .و موسى بن سلمة نقل كند كه بنزد محمد بن جعفر آمدند و با و كفتند : غلامان ذو الرياستين ( وزير مأمون ) بخاطر مقدارى هيزم غلامان تو را زده اند ( و هيزمها را از ايشان كرفته اند ) ؟ محمد بن جعفر خشمناك در حاليكه دو برد بر شانه و شوبى بدست داشت از خانه بيرون آمده و رجز ميخواند و ميكفت : " مرك براى تو بهتر از زندكى با خوارى و زبونى است " و مردم نيزهمراه أو آمده غلامان ذو الرياستين را بزد و هيزمها را از ايشان كرفت ( و بخانه باز كشت ) اين خبر بكوش مأمون رسيده بس كسى نزد ذو الرياستين فرستاده و با و دستور دادبنزد محمد بن جعفر بر و و از أو معذرت خواهى كن و اختيار ادب كردن