ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ جمعه و أخذه و أنفذه إلى المأمون ، فلما وصل اليه أكرمه المأمون و أدنى مجلسه منه و وصله ، و أحسن جايزته فكان مقيما معه بخراسان يركب اليه في موكب من بني عمه ، و كان المأمون يحتمل منه ما لا يحتمله السلطان من رعيته .

و روى ان المأمون أنكرر كوبه اليه في جماعة من الطالبيين الذين خرجوا على المأمون في سنة المأتين فأمنهم ، فخرج التوقيع إليهم : لا تركبوا مع محمد بن جعفر ، و اركبوا مع عبد الله بن الحسين ، فابوا ان يركبوا و لزموا منازلهم ، فخرج التوقيع : اركبوا مع من أحببتم ، فكانوا يركبون مع محمد بن جعفر إذا ركب إلى المأمون و ينصرفون بانصرافه .

و ذكر عن موسى بن سلمة انه قال : اتى إلى محمد بن جعفر فقيل له : ان غلمان ذي الرياستين قد ضربوا غلمانك على حطب اشتروه ؟ فخرج متزرا ببردين معه هراوة و هو يرتجز و يقول : " الموت خير لك من عيش بذل " و تبعه الناس حتى ضرب غلمان ذي الرياستين ، و أخذ الحطب منهم ، فرفع الخبر إلى المأمون فبعث إلى ذي الرياستين فقال له : إيت محمد بن جعفر عليه السلام فاعتذر اليه ] جايزه نيكوئى باوداد ، و همشنان نزد مأمون در خراسان بما ند و هر كاه بنزد مأمون ميرفت بسر عموهايش جزء ملتزمين ركاب أو بودند و بهمراه أو سوار ميشدند ، و مأمون ( أو را بسيار احترام ميكرد و ) شيزهائى را از أو بر خود هموار ميكرد كه بادشاه از رعيت خود تحمل نميكند .

روايت شده كه مأمون خوش نداشت آن دسته از طالبيين كه در سأل دويست خروج كردند و مأمون امانشان داد همراه محمد بن جعفر سوار شوند و بيش مأمون آيند ، از اينرو نامه بديشان نوشت كه همراه محمد بن جعفر سوار نشويد و همراه عبد الله بن الحسين سوار شويد ، طالبيين كه اين دستور را دانستند از سوار شدن بهمراه عبد الله بن الحسين خود داري كرده در خانه هاى خويش متحصن شدند ( ديكر بنزد مأمون نرفتند ) مأمون ( كه شنان ديد دستور ديكرى داد و ) نامه نوشت كه با هر كه خواهيد سوار شويد ، از آن بس دو باره همراه محمد بن جعفر سوار ميشدند و با أو بدربار مأمون ميرفتندو هركاه او باز ميكشت اينان نيز همراه أو باز ميكشتند .

و موسى بن سلمة نقل كند كه بنزد محمد بن جعفر آمدند و با و كفتند : غلامان ذو الرياستين ( وزير مأمون ) بخاطر مقدارى هيزم غلامان تو را زده اند ( و هيزمها را از ايشان كرفته اند ) ؟ محمد بن جعفر خشمناك در حاليكه دو برد بر شانه و شوبى بدست داشت از خانه بيرون آمده و رجز ميخواند و ميكفت : " مرك براى تو بهتر از زندكى با خوارى و زبونى است " و مردم نيزهمراه أو آمده غلامان ذو الرياستين را بزد و هيزمها را از ايشان كرفت ( و بخانه باز كشت ) اين خبر بكوش مأمون رسيده بس كسى نزد ذو الرياستين فرستاده و با و دستور دادبنزد محمد بن جعفر بر و و از أو معذرت خواهى كن و اختيار ادب كردن

/ 363